محمدباقر آیتی بیرجندی

تمام خوبی خوبان دلیل خوبی اوست

نگار برقع نوری کشیده بر رویش
که چشم غیرر نبیند سیاهی مویش

صراح و ساغر و ساقی ز خمّ او مستند
خم و پیاله و یَم، جملگی نم از جویش

تمام سلسله از جسم و روح و نفس و عقول
خطی ست حاکی تاری ز موی گیسویش

به بوی کاکل او خواستم روم دیدم
تمام عرصه ی گیتی معطر از بویش

ندیدم و نشنیدم که در ممالک چین
کسی بود که کشد نقشه ای ز ابرویش

تمام خوبی خوبان دلیل خوبی اوست
که جان جمله ی جانان فدای نیرویش

ز عرش و لوح گذشتم به لیله ی اسرا
به رقص جمله بدیدم به ذکر یاهویش

به هرچمن که رسیدم جمال او دیدم
 عقول عالم علوی نشانی از خویش

به حیرتم که به هم زد تبسم لب یار
تمام نیست و هستم ز لطف دلجویش

طریق عشق و بسی بانگ غول پس هشدار
برای سیر نگردد رمیده از کویش

حدیث عقل از آن کس عجب بود "صافی"
که کَنده پرده ی هستی به زور بازویش

25
| | |
تاریخ انتشار: 26 آذر 1404
| 0 رای

نظرات

  • نظرات ارسالی پس از تایید منتشر خواهد شد
  • پیام‌های حاوی توهین و تهمت منتشر نمی‌شود

بیشتر بخوانیم