محمد مهدی خانمحمدی
3 اردیبهشت 1404

با سمِّ اسبان تکاندیم از کوه‌ها خستگی را

ای خنجرِ آب دیده، ما تشنه‌ی کارزاریم
لب‌بسته زخمیم اما در خنده، خون‌گریه داریم
 
تا سر زند آفتابی، هرگز ندیدیم خوابی
از چشم سرخ شرابی، پیداست شب‌زنده داریم
 
با سمِّ اسبان تکاندیم از کوه‌ها خستگی را
ماییم از نسل خورشید، برقله‌ها تک سواریم
 
تا کاروانِ پس از ما، پیدا کند راه از چاه
یا رد پا یا که پایی در جاده جا می‌گذاریم
 
هرچند حالا خموشیم، وقتش رسد می‌خروشیم
یک روز خرما فروشیم ، یک روز بالای داریم
 
«امشوا الی الموت مشیا...» این است جانبازی ما
یعنی که فرزندِ حیدر لب تر کند ذوالفقاریم

14
| | |
5 | 1 رای

نظرات

  • نظرات ارسالی پس از تایید منتشر خواهد شد
  • پیام‌های حاوی توهین و تهمت منتشر نمی‌شود

تهران

محمدمهدی خانمحمدی ۲۹ شهریور ۱۳۷۱ در تهران متولد شد و در کودکی با خانواده به قم آمد. او سرودن را از دورۀ دبیرستان آغاز کرد. خانمحمدی طبق علاقه‌ای که داشت به تحصیل در حوزه روی آورد و تحصیلات خود را در دانشگاه نیز ادامه داد. او دارای مدرک کارشناسی حقوق از دانشگاه قم و کارشناسی‌ارشد زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه شهید بهشتی است. مجموعۀ «هیاهو» تنها اثر منتشر شده از او است.

بیشتر بخوانیم