شعر حماسی
فاطمه معصومه شریف

ما همزبانیم ! ما هم صداییم!

انا فتحنا! پیروز ماییم!
کابوس شیطان! خشم خداییم 

الله اکبر ! الله اکبر
ما همزبانیم ! ما هم صداییم!

سید علیرضا شفیعی

جاء نصرالله باید خواند امشب‌..

می‌خروشی رعدآسا مثل طوفان
می‌خروشی در عزای جمع یاران

تا سحر بیدار باید ماند امشب
جاء نصرالله باید خواند امشب‌..

علی اکبر صلح خواه تهرانی (خوشدل)

که شود کشته ولی زنده بماند شرفش

مرد آزاده حسین‌ است که بود این هدفش
که شود کشته ولی زنده بماند شرفش

عوض آب زر، از خون سر این جمله نوشت
ای خوش آن کاو نکند بستر راحت، تلفش

عاطفه جوشقانیان

باید برای خاک خود آرش بپرورم

من نوبر بلندترین شاخه ام، ببین
کی می‌رسد به چیدن من دست این و آن؟

با کاج‌های توی خیابان غریبه ام
با غنچه های باغچه ی خانه، مهربان

فاطمه معصومه شریف

این انقلاب چشمه ای از انقلاب توست

این انقلاب چشمه ای از انقلاب توست
پیروزی اش مقدمه ی فتح باب توست

ای نور محض وعده ی صادق خود تویی 
چشمِ امید این همه عاشق خود تویی

محمد مهدی خانمحمدی

از سرزمین قبله فقط یک نوار ماند

ﺁﺗﺶ، ﮔﻠﻮﻟﻪ، ﺳﻨﮓ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺑﯿﺎﻭﺭﯾﺪ
ﺟﺎﯼ ﻗﻠﻢ ﺗﻔﻨﮓ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺑﯿﺎﻭﺭﯾﺪ

ﺑﺎﯾﺪ ﮐﻪ ﺗﻮﭖﺧﺎﻧﻪ ﺑﺴﺎﺯﻡ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﺷﻌﺮ
ﺑﺎﯾﺪ ﮐﻪ ﻣﺜﻞ ﺑﻤﺐ ﺑﭙﯿﭽﺪ ﺻﺪﺍﯼ ﺷﻌﺮ

محمد مهدی خانمحمدی

با سمِّ اسبان تکاندیم از کوه‌ها خستگی را

ای خنجرِ آب دیده، ما تشنه‌ی کارزاریم
لب‌بسته زخمیم اما در خنده، خون‌گریه داریم
 
تا سر زند آفتابی، هرگز ندیدیم خوابی
از چشم سرخ شرابی، پیداست شب‌زنده داریم
 
با سمِّ اسبان تکاندیم از کوه‌ها خستگی را
ماییم از نسل خورشید، برقله‌ها تک سواریم