منم پور ایران و بر مام خویش
مرا غیرت آید ز اندازه بیش
به بیگانه نفروشم این مام را
کجا زشت و ننگین کنم نام را
بر آن بوم و کشور بباید گریست
که بر کام بدخواه بایست زیست
تو را خاک ایران همی مادر است
چو مادر به جان تو مهرآور است
نگه کن که پستان این مام پیر
چه مایه به کامت فروریخت شیر
تو را مهر وی بهره ی دین بُوَد
پیمبر چنین گفت و چونین بود
سزد، چون تو این مهر کم داریا
که خود را مسلمان نپنداریا