ملاهادی سبزواری
29 اردیبهشت 1404

از نیم  نگاهی دل ما، شاد توان کرد


تا کی ز غمت ناله و فریاد توان کرد؟
زافتاده به کنج قفسی، یاد توان کرد

آغوش و کنار از تو نداریم توقّع
از نیم  نگاهی دل ما، شاد توان کرد

رخش ستم این قدر نباید که بتازی
گیرم که به ما این همه بی داد توان کرد

زاهد چه دهی پند؟ که ما از می‌ لعلش
نی هم چو خرابیم که آباد توان کرد

ای نور خدا! گویم اگر، سوء ادب نیست
دیگر ز کجا مثل تو ایجاد توان کرد؟

جانی و دلی، روح و روانی، همه آنی
از مشت گِلی این همه بنیاد توان کرد؟

آورد هجومی به سرم خیل هُمومی
ساقی! به یکی ساغرم، امداد توان کرد

یک ره ننمودی نظر «اسرار» حزین را
گم کرده رهی را به ره، ارشاد توان کرد
 

24
| | |
| 0 رای

نظرات

  • نظرات ارسالی پس از تایید منتشر خواهد شد
  • پیام‌های حاوی توهین و تهمت منتشر نمی‌شود