ماه من خور نیست امّا آفتابی دیگر است
نور او بر روی او هم چون حجابی دیگر است
کسب نور از خور کند مه، خور ز ماه روی او
کسب او کسبی دگر، وین اکتسابی دیگر است
مستم از چشم خمارش گو به مستان ای صبا
شرح مستیِّ مرا گو کاین شرابی دیگر است
دوش با شوریدهای در محفل جانان شدم
دیدم آنجا نغمهی چنگ و ربابی دیگر است
گو به پیر عقل گر میل جوانی باشدت
ساعتی با او نشین، کاین هم شبابی دیگر است
بر «مکارم» دی اگر بوسی عطا کردی نگار
ده وصالش جان من! این هم ثوابی دیگر است