در این دفتر، اشعار علما و بزرگان حوزوی غیر معاصر منتشر شده است
ای که بر خاک درت مهر چو مه چهره بسایدایزد پاک به پاکیت همه دم بستایدپرده بردار از آن روی که غمها بزداید«بخت، بازآید از آن در که یکی چون تو در آیدروی میمون تو دیدن در دولت بگشاید»
انتظار تو برفت از حد و شد عمر به سرنفس آمد به لب و از تو مرا نیست خبرمُردم افسوس ندیدم رُخَت ای نور بصر «به وفای تو که بر تربت «حافظ» بگذرکز جهان میشد و در آرزوی روی تو بود»
جگر که زآتش هجر تو گشته است کبابچرا به جام نریزم ز خونِ دل میِ نابخدا کند که نمایی ز لطف پا به رکاب«ز باغ وصل تو یابد ریاض رضوان، آبز تاب هجر تو دارد شرار دوزخ، تاب»
هر در که زنم صاحب آن خانه تویی توهرجا که روم پرتو کاشانه تویی تودر میکده و دیر که جانانه تویی تو«مقصود من از کعبه و بتخانه تویی تومقصود تویی کعبه و بتخانه بهانه»