محسن حسن زاده لیله کوهی

محسن حسن زاده لیله کوهی

محسن حسن زاده لیله کوهی

از تمام رفتگان، بی نشانه تر شدیم

آمدیم و ناگهان، راهی سفر شدیم
چون تبسم سحر، داغ شعله ور شدیم
 
ردّپا نداشتیم، چون نسیم نیستی
از تمام رفتگان، بی نشانه تر شدیم

محسن حسن زاده لیله کوهی

پروازِ ناپرندگی ما شنیدنی ست

ما را چگونه از افق خویش می بری؟
تا ناکجای از همه هستی رها شدن

پروازِ ناپرندگی ما شنیدنی ست
در ازدحام این همه چون و چرا شدن

محسن حسن زاده لیله کوهی

ما را ببر به سمت افق های دوردست

ما تازه آمدیم که ایمان بیاوریم
ایمان بیاوریم به راهی که راه توست

ما را ببر به سمت افق های دوردست
آن جا که صبح پرده نشین نگاه توست