میرزا عبدالکریم قمی (کوثر)

افکنم من خویشتن را هی در آتش، هی در آب


عُمرِ خضر و نعمتِ جاوید کی باشد در آب
گر نریزد دستِ ساقی جرعه‌ای از می‌ در آب

پخته گشتم تا نهادم پای در دریای عشق
اندر آتش اوفتادم تا نهادم پی در آب

گر بُوَد در راه وصلش آب و آتش صدهزار
افکنم من خویشتن را هی در آتش، هی در آب

صوفی از میخانه صافی شد، نه از مسجد، بلی
اندر آتش می‌شود زر خالص از غَش، نی در آب

زنده‌ی انفاسِ پاکِ نیک مردانِ حقم
گرچه نازل شد «مِنَ الْمَاء كُلَّ شَيْءٍ حَيّ» در آب

«کوثرا» اندر فراقِ آن بتِ سیمین عِذار
سینه‌ام تا کی در آتش، دیده‌ام تا کی در آب؟ 

28
| | |
تاریخ انتشار: 18 آبان 1404
| 0 رای

نظرات

  • نظرات ارسالی پس از تایید منتشر خواهد شد
  • پیام‌های حاوی توهین و تهمت منتشر نمی‌شود

بیشتر بخوانیم