حال و روزش بد نبود امّا کمی بی تاب بودصبح تا شب خیره بر تصویرِ توی قاب بودشوقِ مشهد در دلش غوغا به پا می کرد و اوعادتش هر شب زیارت نامه قبل از خواب بود