در این دفتر، اشعار علما و بزرگان حوزوی غیر معاصر منتشر شده است
ساقیا! بده جامی، زآن شراب روحانیتا دمی برآسایم زین حجاب جسمانیبهر امتحان ای دوست، گر طلب کنی جان راآنچنان برافشانم، کز طلب خجل مانی
ای وای بر اسیری، کز یاد رفته باشددر دام مانده باشد، صیاد رفته باشدشادم که از رقیبان دامن کشان گذشتیگو مشت خاک ما هم، بر باد رفته باشد
هر در که زنم صاحب آن خانه تویی توهرجا که روم پرتو کاشانه تویی تودر میکده و دیر که جانانه تویی تو«مقصود من از کعبه و بتخانه تویی تومقصود تویی کعبه و بتخانه بهانه»
همه هست آرزویم که ببینم از تو روییچه زیان تو را که من هم برسم به آرزوییهمه موسم تفرج، به چمن روند و صحراتو قدم به چشم من نِه، بنشین کنار جویی