محمدحسین انصاری نژاد
9 اردیبهشت 1404

با شهیدان عطش، ظهر محرّم دیدمت

چون مسیحی تشنه با گیسوی در هم دیدمت
در طنین گریه‌ی گُل‌های مریم دیدمت

ای تو را رزق شهادت در بلند ورزقان
مثلِ آیاتِ جهاد ای کوه، محکم دیدمت

می‌گذشتی از شب نهج‌البلاغه با علی
در مصاف کوفه ای از ابن‌ملجم دیدمت

چشم‌هایت بر گلوی تشنه‌ی شطّ فرات
با شهیدان عطش، ظهر محرّم دیدمت

دیدمت با نوشدارویی به زخم سیستان
مرهمی از نو به داغ کهنه‌ی بم دیدمت

سوی بوشهر آمدی ای سید دریا به دوش
شب نشین ساحل  بی تاب دیلم دیدمت

نقشه ی گرسیوزان قتل سیاووش تو بود
وقت خونخواهی اگر همپای رستم دیدمت

بوسه‌اش مهر سلیمانی‌ست بر پیشانی‌ات
گاه همت گاه تهرانی مقدّم دیدمت

خم نیاوردی به ابرو در هجوم تیرها
در صبوری هم از آن مشهور عالم دیدمت

چشم هایت بر کمانداران کوی هفت تیر
بین هفتاد و دو گل، قدر مسلم دیدمت

دست‌ در دست بهشتی رد شدی از شعله‌ها
با دمِ گرم رجایی در همان دم دیدمت

دیده‌ام در شامگاه کودکان غزه‌ات
با تمام ابرهای گریه نم‌نم دیدمت

دیدی اسماعیل‌هایت را به قربانگاه عشق
با گلوی خون‌فشان در پای زمزم دیدمت

می‌رمد شیطان هم از این تیره‌ی شرب‌الیهود
سنگ در کف رو به شیطان مجسم دیدمت

ای شهید غربت جمهور ای دست کریم
در شب گلچرخ ارواح مکرم دیدمت..

پرچمت بالاست مثل حاج قاسم تا ابد
بسکه در رسم ستم سوزی مصمم دیدمت

30
| | |
| 0 رای

نظرات

  • نظرات ارسالی پس از تایید منتشر خواهد شد
  • پیام‌های حاوی توهین و تهمت منتشر نمی‌شود