دفتر شعر حوزه، گزیده ای از سروده های شاعران برگزیده حوزوی و عالمان شاعر اشعار این دفتر به انتخاب تحریه سایت شعر حوزه انتخاب می شود
مرا پیمانه پر گشتهست و او پیمانه میریزدبه ساغر، ساقی امشب بادهی مستانه میریزدبیا زاهد به خاک پاک میخانه تیمّم کنریا را آبرو اینجا به یک پیمانه میریزد
هزار مدعیام گر ز پیش و پس باشداگر تو یار منی مدعی چه کس باشددر آن مقام که سیمرغ را بسوزد بالکجا مجال پرافشانی مگس باشد
به بند زلف تو دل مبتلای خویشتن استکه مرغ هرزه به دام از هوای خویشتن استدر این چمن گل و خار ار قرین یکدگرندعجب مدار که هر یک به جای خویشتن است
من ز خود چیزی نی و نی داشتمآن چهام انداختی برداشتمحرف من حرف تو ای شهزادهام هر چه را شه داده، آن را زادهام
تا کی ز غمت ناله و فریاد توان کرد؟زافتاده به کنج قفسی، یاد توان کردآغوش و کنار از تو نداریم توقّعاز نیم نگاهی دل ما، شاد توان کرد
زاهد از باده فروشان بگذر، دین مفروشخرده بینهاست در این حلقه و رندانی چندنه در اختر حرکت بود، نه در قطب سکونگر نبودی به زمین، خاک نشینانی چند
الهی بر دلم ابواب تسلیم و رضا بگشابه روی ما، دری از رحمت بیمنتها بگشارهی ما را به سوی کعبهی صدق و صفا بنمادری ما را به صوب گلشن فقر و فنا بگشا
ای به ره جستجوی، نعره زنان دوست دوستگر به حرم ور به دیر، کیست جز او؟ اوست، اوستپرده ندارد جمال، غیر صفات جلالنیست بر این رخ نقاب، نیست بر این مغز، پوست
دیشب وصال طلعت جان شد میسّرمیعنی که نقش روی تو آمد مصوّرمدارم ز خاک بوس تو با مهر همسریهر چند در هوای تو از ذرّه کمترم
در این منزلگه دیوان، دلا تا کی تن آسایی؟دمی از خواب غفلت سر برآر، ای گنج شیداییپی مال و زر دنیا، گروهی روز و شب تازاننهشان از آز آسایش، نهشان از حرص بینایی
بدین دردم طبیبی مبتلا کردکه درد هر دو عالم را دوا کردخوشا حال کسی کاندر ره عشقسری در باخت یا جانی فدا کرد
تاراج کنی تا کی ای مغ بچه ایمانها؟کافر تو چه میخواهی از جان مسلمانها؟ای خضر مبارک پی، بنمای به من راهیسرگشته چنین تا کی مانم به بیابانها؟
یا رسولَ الله، یا مَولَی الوَری یا دَواءَ القَلب مِن داءِ الهَوی یا رسولَ الله، یا غَوثَ الاُمم یا سَحابَ الجودِ، یا بَحرَ الکرَم
نه من دل شده این بادیه تنها رفتمبهر دل، در پی غارتگر دلها رفتمذره سان از افق غیب به اقصای شهودبه هواداری آن مهر دل آرا رفتم
میرزای قمی مینویسد: سید محمد که خادم حرم حسینی و مجاور مرقد مطهر آن حضرت بود و به لحاظ معنوی نیز از مقام و منزلت برخوردار، قصیدهای به زبان عربی در سرزنش آب فرات در نهایت فصاحت و بلاغت سروده بود و چون فارسی زبانان از آن بهرهای نمیبردند، شاعر (سید محمد) نزد من اظهار تمایل کرد که شخصی آن را به شعر فارسی با همین وزن و قافیهای که دارد ترجمه کند که قرعهی فال به نام منِ دیوانه زدند و خداوند ان¬شاءالله با کرم ابدیاش با او معامله کند. میرزای قمی این تضمین شعری را در حرم حضرت ابی¬عبدالله الحسین علیه¬السلام انشاد کرده است.
از مولد خاتم النبیّین نه خطّهی خاک، بلکه افلاکزآن گوهرِ پاک بست آیینشاهی که نهاده سر ز حسرت