میرزا نصرالله تربتی
میرزا نصرالله تربتی

من شدم دلبر و دلبر من و آسوده شدیم

دوش وقت سحر از باده ی دوشین سرمست
که به بر بود مرا مغبچه ی باده پرست

عقلم از طره ی او طائر افتاده به دام
دلم از جلوه ی او ماهی افتاده به شست