توی قلب من غصه و روی لبم آههنجوای دلم این شبا، با رسول اللههشکایت از بیمهریِ اُمَّتِ گمراهه
بیقرارم و بیتاب، مثل تشنه دور از آبامسالم ما رو کربلا ببر یا مسبب الاسباببا اینکه سخته زندگی برامونعاشق باید امیدشو نبازهاگه که راه کربلا رو بستنغصهنخور خدا وسیلهسازه
زین پس جغرافیای صدپاره توییسرگشته و گمگشته و آواره توییهی موشک و هی موشک و هی موشک و هی!بیچاره ی بیچاره ی بیچاره تویی!
میخروشی رعدآسا مثل طوفانمیخروشی در عزای جمع یارانتا سحر بیدار باید ماند امشبجاء نصرالله باید خواند امشب..
بر لب تپش ترانه ای باشد و منآرامش جادوانه ای باشد و مناز این همه های و هو چه حاصل؟! ای کاشغوغای کتابخانه ای باشد و من
باید احرام ببندم به طواف حرم تومن که در صحن تو در موقف دشت عرفاتمبا دعای عرفه دست مرا کاش بگیریمات و مبهوت نمایان شدن جلوه ی ذاتم
قدم قدم همه جا آمدم به دنبالتنبوده ام نفسی بی خبر از احوالتجهان نبود برای تو ساحت پروازچه آسمان بلندی است وسعت بالت