روزی که نمی دانم
راضیه مظفری

هرسال مهدی مادرش را مشهد آورده

ز نان خشک بقچه کمتر میخورد، شاید
سهم کبوترهای آقا بیشتر باشد

خرج سفر این بار یک انگشتر کهنه ست
هرچند ارث مادرش، بی‌بی‌گُهر باشد...

این است دنیا!
راضیه مظفری

این است دنیا!

دنیای ظلمانی چه تلخ است!
دیگر رها کن ای دل من!
هر لذت دل بستنی را
این است دنیا!
پر می کند از نعش سرد کودکان
                         یخچال های بستنی را