عبدالحسین فنودی

عبدالحسین فنودی

به مسافران دیار غم اگر از وطن خبری رسد

به مسافران دیار غم اگر از وطن خبری رسد
بود آنچنان که حیات جان، به مریض محتضری رسد

همه شب دو دست دعای من، سوی آسمان که ز لطف حق
مگر این شبان فراق راه ز پی دعا سحری رسد

عبدالحسین فنودی

ای شیخ دل نهادن بر رنگ و بو چه حاصل؟


پنهان به سینه دارم پیوسته راز خود را
وز دل خبر نسازم جز دلنواز خود را

چون شمع اشک ریزم از آتش فراقش
پنهان چگونه سازم سوز و گداز خود را؟