حاج میرزا حبیب الله (حبیب) مجتهد (متوفای 1327 هـ.ق) از علمای بلندآوازهی خراسان و از عرفای بنام سدهی سیزدهم و چهاردهم هجری است. او در سال 1266 هـ.ق در مشهد به دنیا آمد و در سه سالگی پدر خود حاج میرزا هاشم مجتهد را از دست داد (1369 هـ.ق). چون از هوش سرشاری برخوردار بود در اوان نوجوانی چندین هزار بیت شعر عربی و فارسی را به خاطر داشت و اشعاری نیز به این دو زبان در نهایت انسجام میسرود.
در شرح حال او نوشته اند که: لغات قاموس، تألیف فیروزآبادی را از روی شماره و صفحه¬ی کتاب به یاد داشته و مغنی¬اللّبیب و شرح مُطوّل تفتازانی را از حفظ تدریس میکرده و در محضر شوهر خواهر خود حاج میرزا نصرالله تلمّذ مینموده است.
اودر اولین فرصت برای تکمیل معلومات خود رهسپار عراق شد و در نجف اشرف اقامت گزید و اغلب به حرم کاظمین علیهماالسلام مشرّف میشد و به بغداد رفت و آمد میکرد تا به تدریج با علمای آن سامان آشنایی یافت؛ خصوصاً با همشهری خود حاجی مولی غلام حسین شیخ الاسلام و خواهرزادهی خویش حاجی میرزا زین العابدین سبزواری که پیش از او در آن دیار رحل اقامت افکنده بودند.
حاج میرزا حبیب در عراق ضمن آموختن سطوح عالی حوزوی، به فراگرفتن زبان فرانسه نیز پرداخت و از این جهت مورد بیمهری همگنان خود از جمله خواهرزادهاش قرار گرفت که دربارهی او به خویشاوندان میگفت: او دست به تحصیل معلوماتی زده است که نه در دنیا وی را به کار آید و نه در آخرت! و آشنایی او را با مرد قلندرپیشهای به نام میرزا مهدی گیلانی به زیان او میدانست.
میرزا مهدی گیلانی متخلص به «خدیو» به غلام¬علی¬خان هندی ارادت می ورزید و بر این باور بود که این مرشد هندی به رموز معارف و حکَم هندوان دست یافته و آیین مرادجویی و مقصودیابی را آموخته و آزموده است. او سرانجام در حوالی سالهای 1290 و 1291 هـ.ق با مرحوم حاج میرزا حبیب و تنی چند از علاقهمندان خود رهسپار مشهد شد. در آنجا جمعی دیگر به آنان پیوستند و انجمنی تشکیل دادند به نام انجمن سراچه، که اعضای آن را اصحاب سراچه مینامیدند. حضور آنان در مشهد با مخالفت شدید زاهدان و متشرعان روبهرو شد که به پراکنده شدن انجمن انجامید.
انجمن سراچه در مرکز شهر و در جوار مسجد گوهرشاد قرار داشت و اصحاب آن همین که دو ساعت از نیمهی شب میگذشت و درهای صحن مطهر رضوی باز میشد، به حرم مشرف میشدند و به عبادت و تهجد خود تا اذان صبح ادامه میدادند و پس از اقامه¬ی نماز، گرد هم جمع میشدند و غالباً روزهدار بودند.
حاج میرزا حبیب پس از این ماجرا مجدّداً به عراق رفت و در شهر سامرّا در حوزهی درس حاج میرزا حسن شیرازی حاضر شد و مورد عنایت آن فقیه عالیقدر قرار گرفت. او در مجالس درس حاج میرزا حبیب الله رشتی و فاضل درگزینی هم حاضر شد و سرانجام در سال 1298 یا 1299 هـ.ق به زادگاه خود برگشت و در ملاقاتی ناخواسته به سید ابوالقاسم درگزی دلبسته شد. این عارف بزرگوار با آن که به حسب ظاهر امّی و بیسواد بود، ولی صفای باطن عجیبی داشت و همه را فریفتهی خود می کرد.
حاج میرزا حبیب سرانجام در سال 1327 و در سن 61 سالگی در اثر خوردن شربتی زهرآلود در بحرآباد (اقامت گاه خود) بدرود حیات گفت و جنازهی او در سردابی که مدفن نیای بزرگوارش سید محمّدمهدی بود؛ به خاک سپرده شد. این سرداب، در حرم مطهر رضوی در مسجد پشت سرِ مبارک و بالای صفّهی شاه طهماسب قرار دارد. گویا این دسیسه توسط جمعی اوباش که خود را در میان مشروطهخواهان جا زده بودند و با بیگانگان ارتباط داشتند، طرحریزی شده بود. والله اعلم.1
1. رواق اشراق (تذکره شاعران حوزوی), محمدعلی مجاهدی، جلد دو. صص 1163 و 1164
اشعار میرزا حبیب خراسانی در سایت شعر حوزه