مرحوم آیتالله آخوند ملا محمدجواد صافی گلپایگانی متخلص به (صافی) ۱۲۸۷-۱۳۷۸ هـ.ق از علمای بزرگ، مبارز و نامآشنای زمان پهلوی اول است. ایشان در حوزهی شعر نیز دستی به تمام داشته است. حضرت آیتالله العظمی حاج لطف الله صافی مدظله فرزند خلف و صالح آن بزرگوارـ مقدمهی دلنشینی بر دیوان اشعار آن مرحوم نگاشتهاند که عیناً آن را نقل میکنیم:
پس از حمد و سپاس خدا و درود و صلوات بر حضرت خاتمالانبیاء و ائمهی هدی مخصوصاً خاتمالائمة النُّجباء علیهم الصلاة و السلام، آیات خداوند متعال و نشانههای قدرت و حکمت الهی، بیرون از حد شمار و احصاء است.
در قرآن مجید می فرماید: «قُلْ لَو کانَ البَحْرُ مِداداً لِکَلِماتِ رَبِّی لَنَفِدَ البَحْرُ قَبْلَ أَنْ تَنْفَدَ کَلِماتُ رَبِّی وَ لَو جِئنا بِمِثْلِهِ مَدَداً»؛ این آیات، در هر صنف و نوع از مخلوقات مثل کل و در هر واحد و فرد صنف و نوع، مثل کل کلمات احصا ناپذیر است و چنان¬که شاعر با معرفت گفته است:
هر گیاهی که از زمین روید
وحده لا شریک له گوید
همه و همه، کوه و صحرا و درختان و ستارگان و منظومهها و کهکشانها و دریاها و جنبندگان که با چشم مسلح به ذرهبین هم دیده نمیشوند و موجوداتی که به سالهای نوری در حدی از ما دورند که آنها نیز با چشمهای مسلح به دوربین دیده نمیشوند و ذره و اتم، همه آیات خدا هستند که انسان، در معرفت آنها و ذات آنها با این همه دانشی که به دست آورده، مات و مبهوت مانده است و بالاخره هر کس باشد و تا هر کجا و هر زمان صدها و هزارها سال، مرکب اندیشه و تحقیق را براند، میگوید:
دل گرچه در این بادیه بسیار شتافت
یک موی ندانست و بسی موی شکافت
اندر دل من هزار خورشید بتافت
وآخر به کمال ذرهای راه نیافت
چه لذتبخش و نشاطآفرین است تفکر در این کائنات و چه اندک و کم است آنچه بر انسان کشف شده است در برابر آنچه نامکشوف مانده است.
امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرماید: «سُبْحانَکَ ما أعْظَمَ ما نَری مِن خَلْقِک» و ما باید بگوییم چه اندک و کم است تفکر ما در این آیاتی که میبینیم و شب و روزمان مستغرق در آنهاست. چهقدر کم است آگاهی ما از آنها در کنار آنچه از آن علیالدوام غافلیم.
قال الله تعالی: «وَ کَأیِّن مِن آیةٍ فِی السَّماوات وَ الْاَرض یَمرُّون عَلَیها وَ هُم عَنْها مُعْرضون. صدق الله العلیُّ العَظیم».
یکی از این آیات عظیمهی انفسیه ـ که اگرچه بیشتر یا همگان با گوش و هوش خود با آن آشنا هستند، ولی در عظمت آن، کم اندیشه میشود و ابعاد وسیع آن بسیار عمیق است ـ ذوق و قریحه و طبع شعر و میل به سخنسرایی موزون و لطیفهگویی و سخن به نظم و نظام گفتن است که در تعریف کامل آن، این الفاظ، گویای حقیقت آن نیست و خلاصه قریحهی شعرگویی و شعرشناسی است.
البته برای انسانهای با معرفت که فقط به ظاهر دنیا نمینگرند و مثل حیوانات -که از سبزه و گیاهان خوشرنگ و زیبا، به همان ظاهر و استفادهی جسمانی از آن اکتفا می کنند ـ نیستند و نیروی درّاکهای دارند که باطن اشیا را با آن درک میکنند، جمال همهی اشیا برای انسان، لذتبخش و شور و شوق آفرین است. شکوفههای درختان، مَرغزارها و سبزهزارها و آبشارها و گلهای رنگارنگ و آواز و الحان پرندگان و حرکت ماهیان دریا و هزاران هزار کائناتی که میبینند؛ آنها را به پرواز درمیآورد و از خود بیخود میسازد.
این قریحه و ذوق شعری و ادبی، از هیچ کدام از آنها کمتر نیست که برای بسیاری بیشتر و بیشتر است. گاه برای اهل معرفت و ذوق، درک و بینشی که از یکی از آیات قرآن کریم فراهم میشود، آن افاضه برای بقیه فراهم نمیشود. شوق و ذوقی که برای اهل معرفت و معنی در وقت شنیدن و خواندن خطبههای امیرالمؤمنین علیه السلام از نهجالبلاغه حاصل میشود، از تماشای سبزه و گلزار فراهم نمیگردد.
راجع به شعر و ادب و فنون و رموز آن، سخن بسیار است و یکی از فنون جمیله و آیات الهیه است. در این مقدمه به یک بُعد عالی شعر که کمتر مورد توجه است توجه میکنیم: بُعد دلالت آن بر وجود عالم غیب و باطن وجود انسان. همان طور که آیات آسمان و زمین، همه و هر کدام، کتابهای بزرگ معرفتبخش است.
اشعار شعرا در ستایش و سپاس خدا، در مدایح پیغمبر خدا حضرت محمد مصطفی و اهلبیت آن حضرت سلامالله علیهم اجمعین، در مواعظ و نصایح و آداب و اخلاق، در دعوت به خیر و تحریک به مهر و رحمت و احسان، در بیان عظمت کائنات زمین و آسمان و وصف طبیعت و رشتههای فنی شعر و ادب، بسیار عجیب است. باید همان طور که وقتی یکی از آیات تکوینیهی ظاهری را میبینیم، زبان به تکبیر و تعظیم و ستایش قدرت الهی باز میکنیم؛ از شنیدن اشعار شعرای بزرگ نیز همین تسبیح و تعظیم را داشته باشیم.
این معانی که خدا میداند چند هزار سال یا چندصد هزار سال پیشتر بوده است و به زبانهای مختلف و الفاظ و جملههای جداگانه گفتهاند و این استعارات، این تشبیهات، این حقایق و این لطایف از کجا میآید؟ و چگونه است که تمام شدنی نیست و چگونه در اندیشه میآید؟ غیر از این است که هر اندیشمندی میفهمد که انسان، این گوشت و پوستِ در استخوان نیست و حقیقتش بسیار والا و بالا است. خودش، خود را کم گرفته است و اسیر ظاهر و لذات ظاهر نموده است.
این شعرای عرب و عجم، هر بیت شعرشان، کلمهای از کلمات خدا و آیتی از آیات خداست. قال الله تعالی: «وَ یَسئَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِن اَمرِ رَبِّی».
آیا مثل این شعر از آیات الهی نیست؟ اگر سنگ و کلوخ و کوه و ابر و آب و برگ هر درخت، آیتی الهی است، این ابیات به این عنوان سزاوارترند:
سپاس و حمد بیحد است خدا را
که از کتم عدم آورد ما را
خداوندی که وحدت پایهی اوست
زمین و اسمان در سایهی اوست
بسیطی خارج از ترکیب و پیوند
محیطی پاک از همتا و مانند
چسان این بنده حمدش را نماید؟
که بر هر حمد، حمدی لازم آید
به پیش آنکه بی پیوند و خویش است
هر آن را معرفت بیش است پیش است
یکی دیگر از ویژگیهای شعر، نقش و تأثیر آن در روح و اندیشهی شنونده است که گاه بسیار شگفتانگیز است و بسا که اثر یک بیت شعر، شخص را عوض کند و سالها و تا عمر دارد باقی بماند. به این جهت، نقش شعرای متعهد در تربیت جامعه و هدایت همگان، خصوص نسل جوان و تحول فکری، عامل مهمی به شمار میآید. بسا یک شعر در معارف، در اخلاق و در مواعظ به گونهای مؤثر شود که سخنرانیهای متعدد آن اثر را ندارد. در حرکتهای بزرگ تاریخ، در تهییج اقوام و در دعوت به کارهای نیک و اقدامات بزرگ سرنوشتساز، در اظهار حق و کوبیدن باطل، کاری که از شعر برمیآید با صرف هزینههای کلان، فراهم نمیشود.
برای اشعار شعرای صدر اسلام، مثل حسّان، لبید و یا اشعاری مثل قصیدهی میمیمهی فرزدق در آن موقعیت حساس که کسی زبان به بیان حق باز نمیکرد و یا اشعار سید حِمْیَری و دِعبل و کُمیت و صدها شاعر شجاع و خودنفروخته، نمیتوان ارزشی معین نمود. این اشعار، همیشه در طی مرور قرون و اعصار، آموزنده و انسانساز بوده است.
شعرهای شعرای فارسی زبان در الهیات و مدایح حضرت رسول اکرم و ائمهی طاهرین صلواتالله علیهم اجمعین و بیان حقایق و مواعظ و وصف حال طبیعت و قدرت الهی و هم در مراثی، مخصوصاً در موضوع عاشورا، نیز سازنده و وسیلهی انتقال حقایق و حفظ هویت فرهنگی اسلامی و مذهبی بوده و هست.
در این میان هم، افرادی به عنوان شاعر، از این نعمت عالی طبع شعر و ذوق، سوء استفاده نموده و با سرودن اشعار مبتذل، به ترویج فساد اخلاق و گمراه کردن مردم و مدح ستمگران پرداختند و به جای شکر این نعمت، کفران نعمت نمودند.
پس از بیان این مقدمه، عرض میکنم که کتاب حاضر ـ که مشحون به اشعار بلند و رسا در حمد و سپاس خدا و مدایح و بیان مناقب و فضایل حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و اهلبیت و ائمهی طاهرین علیهمالسلام و مواعظ و نصایح سودمند و معرفتآموز و شعور افزاست و از هر جهت در عالم هنر و ادبیات و فنون شعر نیز دارای موقعیتی ممتاز است اثر ذوق و قریحه و تراوش ایمان و عقیده و نورانیت باطن و استقامت و حسن سلیقهی شخصیتی است که در کنار ویژگیهای علمی و عملی و اخلاقی و خدمت به اسلام و دفاع از حدود و ثغور و ظلمستزی و نفی بدع و فرق باطله و تعظیم شعائر و شئون عزاداری حضرت سیدالشهداء علیه السلام صاحب خدمات و مواضع جلیه بود.
او به حق، یکی از مصلحین جامعه و از پیشگامان بزرگ در مبارزه با تهاجم غربگرایی و امواج الحادی و بیدینی بود و در این جهاد مقدس ـ که با پیروزیهایشان مقرون بودـ رنج بسیار و متاعب سختی متحمل گردید و به حق، تا توانست حق خدمت و نوکری به حضرت ولیعصر مولانا المهدی بقیةالله ارواح العالمین له الفداء را ادا نمود و در همهی این صفوف جلیله، حضور مؤثر داشت. توصیف تألیفات ایشان در علوم اسلامی کلام، فقه و اصول، خارج از حوصلهی این مقاله است. فقط به چند جمله اظهار نظر یکی از مشاهیر اعاظم و اعلام و زعمای حوزوی و دینی، مرحوم آیتالله العظمی حاج نورالله نجفی اصفهانی رحمةالله علیه اکتفا مینمایم:
«... بحراً ذخاراً متلاطماً أمواجه، أو جبلاً شامخاً صعباً سبیله و منهاجه؛ فإن تکلم، تکلم عن ذهن وقّاد و إن سکت، سکت عن فهم نقّاد... قد إلتقط مِن کُلّ مکنور غوالی لئالیه و استخرج من کل مرموز دقائق معانیه... الی آخر ما قال و افاد».
از دیوان اشعار این روحانی عالی مقدار، رایحهی جانآفرین مهدوی ارواحنا فداه¬ استشمام میشود و نمایانگر ارادت زایدالوصف و محبت بیحدّ و حصر ایشان به ساحت ملکوتی حضرت اباصالح المهدی، حجت¬بن¬الحسن العسکری عجّلالله تعالی فرجه است. خدایش بیامرزاد و با اهلبیت پیامبر رحمت محشورش کناد!1
1. رواق اشراق (تذکره شاعران حوزوی), محمدعلی مجاهدی، جلد دو. صص 1142-1138
اشعار ملا محمدجواد صافی گلپایگانی در سایت شعر حوزه