شعر حوزه

شیخ ابراهیم گیلانی

شیخ ابراهیم گیلانی فرزند شیخ عبدالله زاهدی گیلانی و عموی شیخ محمدعلی حزین لاهیجی (1103-1180 هـ.ق) مؤلّف تذکرة¬المعاصرین است که بنا به نوشته‌ی حزین لاهیجی در لاهیجان اقامت داشته و مرجع افاضل خطّه‌ی گیلان بوده است و نسَب وی با چهارده واسطه به شیخ زاهد گیلانی می‌رسد.  
حزین درباره‌ی او می‌نویسد:
«... صحبت فضایل و مناقبش به اعالی و ادانی و اطراف و اکناف رسیده و نوبهار فیض سرمدی و گل خُلق محمدی از ریاض طبع فیاضش دمیده، فضایل حقیقیه و نفسانیه را با محاسن ظاهریه جمع داشت. حسن تقریر و تحریرش دلپذیر و در شعر و انشا و لُغَز و معمّا بی‌نظیر و جمیع مخطوط را به غایت خوش و دلکش می‌نگاشت... فقیر (حزین لاهیجی) در سنّ ده سالگی که در خدمت والد مرحوم از اصفهان به لاهیجان رسیده، قریب به یک سال توقّف رو داده، شرف حضور آن عمّ بزرگوار(شیخ ابراهیم گیلانی) دریافته و به اشاره‌ی والد علامه قدَّس¬الله روحه «خلاصةالحساب» را از خدمت ایشان استفاده نمود...». 
شیخ ابراهیم گیلانی به قول برادرزاده‌ی خود (حزین لاهیجی) قصاید شیوا در مناقب آل عبا علیهم‌السلام و مراثی نیکو در سوگ حضرت سیدالشهداء علیه‌السلام داشته است و منظومه‌های معمایی او (معمیّات) بسیار دلنشین بوده است. 
او سرانجام در سال 1119 هـ.ق درگذشت و در لاهیجان مدفون شد. حزین لاهیجی که به هنگام درگذشت عموی بزرگوار خود شانزده ساله بود و در اصفهان اقامت داشته است؛ غزل‌مرثیه‌ای به همین مناسبت سروده است که هم ارادت قلبی اش را نسبت به آن بزرگوار نشان می‌دهد و هم حاکی از طبع وقاد و توانای او در اوان نوجوانی است. به نقل چند بیت از این سوگ سروده بسنده می‌کنیم:
این واقعه، رنگ از رخ گلزار فرو ریخت
بلبل، دلِ خون گشته ز منقار فرو ریخت...
در ماتم تو ناصیه‌ی صبح کبود است
بر صفحه‌ی این آینه، زنگار فرو ریخت
بی باد بهار نفَست، گشت خزان دل
برگ و برِ این باغ به یک بار فرو ریخت
تا گلشن جان‌پرور عمر تو خزان شد
در پیرهن طاقت ما، خار فرو ریخت
بال و پر مرغان چمن گشت شکسته
زین طرفه خزانی که به گلزار فرو ریخت 
آثار شیخ ابراهیم گیلانی
از این عالم و شاعر بزرگوار سه اثر علمی بر جای مانده است:
ـ رافع الخلاف: حاشیه‌ای است بر کتاب «مختلف» علامه‌ی حلی  ‌علیه‌الرّحمه. از نسخه‌ی خطی این اثر به شماره‌ی 71 در فهرست کتابخانه‌ی عمومی معارف نام برده شده است. 
ـ کاشف¬الغواشی: حاشیه‌ای است بر تفسیر «کشّاف» که تا سوره‌ی «احقاف» را شامل است. 
ـ رساله‌ای در توضیح کتاب اقلیدس. 
ابیات معدودی از این شاعر در دست است که به نقل آن‌ها می‌پردازیم:
شبی برخیز و بر رویت درِ صد مدّعا بگشا
چو بال جبرئیل از یکدگر دست دعا بگشا
* * *
برافکن پرده از رخسار و کوته ساز دعوی را
به هفتاد و سه ملت جلوه دِه شمع تجلّی را
* * *
یقین دارم که یاقوت لبش آب صدف دارد
به لعل نازک او دیده‌ام تا جای دندان را
* * *
اشکی که از دل تو نشوید غبار من
خاکش به سر، اگرچه جگرگوشه‌ی دل است
* * *
تا چند اضطراب کند دل به سینه‌ام
این مرغ را، از این قفس آزاد می‌کنم
* * *
میهمانی‌های خلقم در جوانی پیر کرد
غصه خوردن‌ها، مرا از زندگانی سیر کرد 
***
«رباعی»
عمری به درِ مدرسه‌ها بنشستیم
با اهل ریا و کبر و کین پیوستیم
از یک نظر عاشق رمزی آخر
هم از خود و هم ز غیر خود وارستیم 
* * *
با چراغ مه و خورشید چه کار است مرا
نفَس سوخته، شمع شب تار است مرا
حیرتم بسته چو تصویر ره گفت وشنود
خاطرم شاد که در بزم تو بار است مرا
من به امّید وفای تو به دام افتادم
ورنه با سلسله‌ی زلف چه کار است مرا
عزیزان برای اطلاع بیشتر پیرامون این شخصیت علمی و ادبی می‌توانند به این منابع مراجعه نمایند:
ارمغان، شماره‌ی 38، سال 1348، صص 346 - 350؛ محسن امین، اعیان الشیعه، ج 2، ص 253؛ محمدصدیق حسن خان، شمع انجمن، ص 61؛ علی ابراهیم خان خلیل، صحف ابراهیم، صص 5 و 6؛ احمدعلی خان هشامی سندیلوی، مخزن الغرائب، صص 260 و 261؛ جهانگیر سرتیپ‌پور، نام‌ها و نامدارهای گیلان، ص 8؛ محمدعلی کشمیری، نجوم السّماء، صص 175 و 176.1

 

1. رواق اشراق (تذکره شاعران روحانی)، محمدعلی مجاهدی، جلد اول، صص 553-550

7
| | |
تاریخ انتشار: 19 مهر 1404
| 0 رای

نظرات

  • نظرات ارسالی پس از تایید منتشر خواهد شد
  • پیام‌های حاوی توهین و تهمت منتشر نمی‌شود