حکیم شیخالرئیس ابوعلی سینا (متوفای 428 هـ.ق) فیلسوف پرآوازه و حکیم نامور ایرانی در سال 370 هـ.ق در یکی از روستاهای بخارا به دنیا آمد. از کودکی استعداد خارقالعادهی خود را در آموختن علوم مقدماتی نشان داد و به سرعت در غالب رشتههای علمی خصوصاً علوم دینی، ریاضیات، منطق، حکمت و طبّ، سرآمد دانشمندان زمانهی خود شد.

در سنین جوانی با معالجهی امیر سامانی به دستگاه سامانیان (204 - 389 هـ.ق) راه یافت. چندی نیز در دربار امرای مأمونیّه در خوارزم به سر برد و مورد عنایت علی-بن مأمون خوارزمشاه و وزیر دانشمندش ابوالحسین احمد سهیلی قرار گرفت.
هنگامی که سلطان محمود غزنوی (389 - 421 هـ.ق) به قدرت رسید، ابوعلی سینا که از جانب او احساس خطر میکرد به گرگان گریخت تا از حمایت شمسالمعالی برخوردار شود؛ ولی با کشته شدن او به دیالمه (321 - 447 هـ.ق) رفت و مدتی در شهرهای ری و قزوین به سر برد. از آنجا نیز به همدان رفت و چندی بعد به وزارت شمسالدوله، ابوطاهر دیلمی رسید. در همین شهر بود که توفیق تألیف آثار گرانسنگی را پیدا کرد که پس از گذشت یکهزار سال هنوز مورد عنایت و استفادهی دانشمندان بزرگ جهان قرار دارد.
ابوعلی سینا هنگام اقامت در همدان و پذیرفتن مقام وزارت، با شورش سپاهیان مخالف خود روبهرو شد و سرانجام مورد اتهام قرار گرفت و مدت چهار ماه در قلعهای زندانی شد.
پس از رهایی، مخفیانه به اصفهان رفت و علاءالدوله کاکویه، حاکم اصفهان مقدم او را گرامی داشت. در سال 428 هـ.ق هنگامی که ابوعلی سینا به همراه او عازم همدان بود؛ در اثنای راه بیمار شد و به بیماری قولنج درگذشت. جنازهی او را به همدان منتقل کردند و بعدها آرامگاه زیبایی بر مزار او احداث شد که هم اکنون از نقاط دیدنی شهر تاریخی همدان و زیارتگاه پژوهشگران و جهانگردان و صاحبدلان است.
کتابهای شفا، قانون، نجات، اشارات و تنبیهات و دانشنامهی علایی در زمرهی آثار قلمی اوست. رسالههای متعددی نیز به او نسبت دادهاند که ظاهراً اغلب آنها از تألیفات شاگردان اوست.
این فیلسوف بزرگ، اشعاری به دو زبان فارسی و عربی دارد. 72 بیت شعر فارسی در تذکرهها و کتب تاریخی به نام او ثبت شده که از شیوهی بیانی یکسانی برخوردار نیستند و نشان میدهد که برخی از آنها منسوب به اوست و سرایندگان دیگری دارند.
از اوست:
رباعیات ابو علی سینا
یکیک هنرم بین و گنه دَهدَه بخش
جرم منِ خسته، حَسْبَةً لِلَّه بخش
از باد فنا، آتش کین برمَفروز
ما را به سرِ خاک رسولاللَّه بخش
تا بادهی عشق در قدح ریختهاند
واندر پی عشق، عاشق انگیختهاند
با جان و روان بوعلیّ، مهر علیّ
چون شیر و شکر به هم درآمیختهاند
دل گرچه در این بادیه بسیار شتافت
یک موی ندانست، ولی موی شکافت
اندر دل من، هراز خورشید بتافت
وآخر به کمال ذرهای راه نیافت
کفر چو منی، گزاف و آسان نَبُوَد
محکمتر از ایمان من، ایمان نَبُوَد
در دهر چو من یکی و او هم کافر؟
پس در همه دهر یک مسلمان نَبُوَد
می، حاصل عمر جاودانیست بده
سرمایهی لذت جوانیست بده
سوزنده چو آتش است، لیکن غم را
سازنده چو آب زندگانیست بده
ماییم به عفو تو تولا کرده
وز طاعت و معصیت تبرا کرده
آنجا که عنایت تو باشد، باشد
ناکرده چو کرده، کرده چون ناکرده
بر صفحهی چهرهها خط لمیزلی
معکوس نوشته است نام دو علی
یک لام و دو عین با دو یای معکوس
از حاجب و انف و عین و با خط جلی
*
ای کاش بدانمی که من کیستمی
سرگشته به عالم از پی چیستمی
گر مقبلم آسوده و خوش زیستمی
ور نه به هزار دیده بگریستمی
*
برای مطالعه بیشتر ر.ک:
رواق اشراق، جلد یک، محمدعلی مجاهدی، صص44-47