مسعود اسدی خانوکی

راه های نرفته

حرف های نگفته ای دارم
شده اکسید در تمام تنم
بغض های نخورده ام به گلوست
که به سختی نفس نفس بزنم

در عبور از گلوی زخمی من
واژه هایم تمام خش دارند
کیست تا بشنود به خلوت من
درد دل های زخمی خشنم

به که گویم ز پشت صحنه ی خویش
آن همه زشتی گریم شده
که شوم آشکار اگر، پسرم
نه دهد غسل و نه کند کفنم

به که گویم که ماه در من نیست
عکس ماه است و حیله ی مرداب
عده ای خسته از اسارت شب
فکر کردند ماهتاب منم

به که گویم که نفس بازیگر
نقشی از آب زد به روی سراب
سر و دست و دل و لبم خشک است
این همه تشنه... مانده ام چه کنم

این لباس خشن که بر تنم است
مثل صوفی برای عجب و ریاست
از لباس حریر، رنگ انار
به تنم هست زیر پیرهنم

به که گویم که شاعرانگیم
غم باروت و خون و کودک نیست
غم ابرو و چشم و دلبری است
هوس است و خیال، در سخنم

کارهای نکرده ای دارم
راه های نرفته ای دارم
چقدر دارم و ندارم هیچ
منم و این غم کمر شکنم

عمر سرمایه ی طلایی من
آب شد در غروب کوره ی مرگ
عوضش ماند پای خاطره ها
کفنی زیر خاکی و بدنم

شاعر شیخ مسعود اسدی خانوکی،


https://splus.ir/sherasadi

16
| | |
تاریخ انتشار: 13 آذر 1404
| 0 رای

نظرات

  • نظرات ارسالی پس از تایید منتشر خواهد شد
  • پیام‌های حاوی توهین و تهمت منتشر نمی‌شود
تنها کاربران ثبت نام کرده مجاز به ارسال نظر می باشند.

سطح سه حوزه با 35 سال سابقه تبلیغ و فعالیت های عمرانی و فرهنگی علاقه مند شعر و ادبیات و طنز و داستان نویسی، چند سال در گروه نقد استاد دکتر مجاهدی و استاد دکتر محمدی مبارز بهره فراوان برده ام و مشتاق راهنمایی اساتید ارجمند هستم اگر گروهی در ایتا مخصوص شعرای حوزه ایجاد می شد و اساتید ارجمند اشعارمان را نقد می کردند ممنون و مدیون بودیم