مسعود اسدی خانوکی

خاک بی قرار



لذات تن  برای بشر غیر شر نبود
این خاک بی قرار، بهشت بشر نبود

شب لابه لای موی سپید هر آنکه گشت
از گوهر وجود جوانی اثر نبود

در  سفره ی سراب که از جان شدند سیر
جز  خون تاول لب و خون جگر نبود

در خشت خشت  خانه  که در زیر و روی ماست
جز استخوان و جمجمه ی پا و سر نبود

باران شکافت سینه ی هر کهنه قبر را
دیدند از گل رخ دلبر خبر نبود

اینجا فقط محل عبور است و کشتزار
محصول کشت و ماندن ما این گذر نبود

از نور باش، نور نگردد اسیر خاک
نور از تبار تیره ی زنجیر زر نبود

شاعر شیخ مسعود اسدی خانوکی

29
| | |
تاریخ انتشار: 21 آذر 1404
1 | 1 رای

نظرات

  • نظرات ارسالی پس از تایید منتشر خواهد شد
  • پیام‌های حاوی توهین و تهمت منتشر نمی‌شود
تنها کاربران ثبت نام کرده مجاز به ارسال نظر می باشند.

سطح سه حوزه با 35 سال سابقه تبلیغ و فعالیت های عمرانی و فرهنگی علاقه مند شعر و ادبیات و طنز و داستان نویسی، چند سال در گروه نقد استاد دکتر مجاهدی و استاد دکتر محمدی مبارز بهره فراوان برده ام و مشتاق راهنمایی اساتید ارجمند هستم اگر گروهی در ایتا مخصوص شعرای حوزه ایجاد می شد و اساتید ارجمند اشعارمان را نقد می کردند ممنون و مدیون بودیم