گفتگوی دبیرخانه علمی چهارمین جشنواره بین المللی شعر اشراق در سال 1396 با سیدحیدر بیات، پیرامون ظرفیت ها و ظرافت های شعر و ادبیات دینی در زبان ترکی
در ابتدا لطفا در خصوص جغرافیا و تاریخ زبان ترکی و تطوّر این زبان بگویید؟
ـ زبان ترکی در َآثار مکتوب قرن هفتم میلادی شروع میشود و بعد دوره «ترکیِ قاراخانی» و بعد از آن «ترکیِ جغتایی» با «امیر علی شیر نوایی» شروع میشود. زبان «ترکی آذربایجان» از قرن ششم و هفتم شکل گرفته و «ترکی عثمانی» نیز همزاد ترکی آذربایجانی است. امروزه هم آنچه رایج است، «ترکی استانبولی» یا ترکی معاصر است.
در زبان ترکی تا قرن هشتم و نهم تاریخ ادبیات مشترکی داریم. بعد از دوران صفویه اما فاصلهای بین زبانها میافتد و زبانهای ترکی جزیره جزیره میشوند. باز در دوره پهلوی یک میدان مشترک ادبی در زبان ترکی به وجود میآید و امروزه زبان ترکی ترکیه میرود که به عنوان زبان مشترک مطرح شود و در این میان زبان ترکی آذربایجان جایگاهی دارد که با گفتمان انقلاب اسلامی رواج پیدا کرده است.
جایگاه مکاتب ادبی و تضارب افکار در زبان ترکی چگونه است؟
ـ میتوان از این لحاظ شعر ترکی را به چهار جریان تقسیم کرد:
جریان اوّل از ابتدا تا پیش از دوره مدرنیسم است. اغلب مردم ترکزبان مسلمان هستند و تا آغاز دوره مدرنیسم شعر آنها شعر مذهبی بوده.
جریان دوم در دوره مدرن اتّفاق افتاد. در این دوره با ورود اندیشههای سوسیالیستی و کمونیستی، بخش عظیمی از این ادبیات به دست کمونیستها افتاد و بسیاری از شاعران گرایشات چپ پیدا کردند. در زبان ترک ـ در شعر مدرن ـ اکثریت با گفتمان چپ بوده است، مثل «ناظم حکمت».
جریان سوم دوره بعدی است که گرایشات ملیگرایانه رواج پیدا کرد، مثل «بختیار وهابزاده» یا «عبدالرحمن آکتور» در چین، یا «سهند» در ایران.
جریان چهارم باز جریان مذهبی معاصر است که شاعری مانند «سزایی کاراکوچ» را به عنوان نماینده شعر مسلمان در ترکیه میتوان معرفی کرد. و امروز جریان شعر مذهبی در آذربایجان در حال رشد است.
از شعر مذهبی در بین ترکزبانان بگویید؟
ـ اجازه بدهید که من بین شعر آیینی و شعر شهودی تفاوت قائل بشوم.
شاید بشود شعر مذهبی یا شعر دینی را در سه زیرشاخه شعر آیینی، شعر تعلیمی و شعر محض قرار داد. اولی شعری است که بر اساس نیاز مخاطب و فضا سروده میشود و دومی منظومههایی که برای یاد دادن موضوعات دینی سروده میشود و گاه ممکن است بارقههای شعری هم داشته باشد. سومی شعری است که فارغ از مخاطب و فضای بیرون به صورت مستقیم است. به صورت مستقیم میگویم چون به هر حال به قول «پیر بوردیو»هر شاعری متعلق به یک میدان ادبی است.
شما حتّی شعر شاعری را که دغدغه «دین» دارد و دین را پیش فرض خود قرار داده است، «شعر محض» مینامید؟
ـ اتفاقا به سؤال خوبی اشاره کردید. شعر دینی یا شعر معنوی وقتی شاعر در میانه گزینههای دیگر به آن میرسد و با آن درگیری وجودی پیدا میکند، میتواند به شعر محض تبدیل شود، بسته به توان ادبی و مواجهه شاعر با زبان و اندیشه.
اصلا میدانید که بحث آزادی انتخاب فردی و تسلیم نشدن به اصول اخلاقی جامعه چه دینی و چه غیر دینی در فلسفه غرب از تامل فیلسوف دانمارکی «کییرکگارد» در مواجهه با داستان حضرت ابراهیم7 شروع میشود. «کییرکگارد» میپرسد ابراهیم7 چگونه از مردم نترسید و برای ذبح اسماعیل7 خنجرش را کشید؟ شاید واقعا وحیی در کار نبود؟ و اگر وحیی بود تنها ابراهیم7 از آن خبر داشت و دیگران نمیدانستند. آیا آنها ابراهیم7 را دیوانه یا قاتل خطاب نمیکردند؟ کییرکیکارد در اینجا معتقد است ابراهیم7 در اینجا فردگرایانه عمل کرده است و اقتضای ایمان اصیل همین است. از همین روی بنده معتقدم شعر ناب دینی به معنای تجربه معنوی و مواجهه فردی میتواند وجود داشته باشد.
در حدیثی منسوب به پیامبر6 آمده است که «إنّ تحت العرش کنوز مفاتیحها السنة الشعراء»، یعنی در زیر عرش گنجهایی هستند که کلیدهای آن زبان شاعران است. حال چه این روایت از پیامبر6 باشد یا نه، به هر حال نقل آن در کتب اسلامی نشان میدهد که در میان مسلمانان به شاعر به عنوان مفسر و کاشف ساحتهای پنهان وجود نگاه شده است و نسبتی با اندیشههای «هایدگر» در مورد شعر دارد که معتقد بود: «همسایگی تفکر با اصیلترین شکل زبان یعنی «شعر» است». زبان اقامتگاهِ «بودن» است، افقی که در آن چیزها آشکار میشوند و شعر اصیلترین شکل زبان. البته نمیخواهم با ارتکاب خطای روششناختی این دو را یکی بدانم اما شباهتها هست.
و در شعر ترکزبانان جهان با چنین شاعرانی مواجه هستیم؟
ـ جغرافیای ذهن من در این مورد زیاد زبان اندیش نیست، یعنی واقعیت این است که نمیتوانم شاعران را بر اساس زبانشان طبقهبندی کنم. اما سعی میکنم چیزهایی را سرهمبندی کنم.
ما در جهان ترک و عرب نوعی شعر داریم که من اسم آن را شعر باطنی میگذارم. شعری که شاید بتوان گفت از «نسیمی» شروع میشود:
«من ده سیغار ایکی جهان، من بو جهانه سیغمازام»
یعنی در من دو جهان میگنجد، اما من در این جهان نمیگنجم.
این شعر سر جنگ با کل هستی و به تبع آن با ظلم و ستم دارد، شعر ستیهنده است، و تقیه هم سرش نمیشود، منتهی ستیزی که به ستیز خشک و خالی فرو کاسته نمیشود، بلکه بارقههایی از شهود را در وجود خود دارد و گویی همواره از ملکوت ناشناخته شعلههایی به جانش میافتد تا راه خود را به سوی سنگلاخها و صعبراهها بگشاید. این شعر در تقابل با قدرت و امپراطوری «امیر تیمور» و عثمانیان شکل گرفته است. نمایندگان معاصر این شعر از سویی شادروان دکتر «حیدر جمال» فیلسوف آذربایجانی-روسی بود که بیشتر شعرهایش به زبان روسی بود؛ و از سوی دیگر «ادونیس» شاعر سوری است.
«احمد مطر»، «نزار قبانی»، «مظفر النواب»، «عبد الوهاب البیاتی»، «جواهری» و حتی «غاده السمان» شاعران ستیزهگر دیگری هستند که به نظر من در این سنّت جای میگیرند و بیخود نیست که خاستگاه همه اینها عراق، سوریه و آذربایجان است و عموماً تبار شیعی دارند.
برخی از این افرادی که نام بردید به وضوح گرایشات مارکسیستی دارند.
ـ درست است. اما چرا نمود شعر اعتراض جهان عرب فقط در عراق و سوریه دیده میشود و نه مصر و عربستان مثلا؟ به نظر من این تبارشناسی بسیار مهم است.
نوع دوم از شعر شعر صوفیانه آرام است. شعری که ضمن آنکه به دنبال کشف ساحتهای وجود است، اما آن مایه از ستیهندگی در آن شاید دیده نشود و جنبههای زیباشناختی آن میچربد. این نوع شعر را هم در «مولانا» شاهد هستیم، هم در «یونس ایمره» که شعرهایش به فارسی هم ترجمه شده است و به نظر من هم مولانا و هم یونس ایمره هر دو نسبتی با «احمد یسوی» نخستین شاعر صوفی ترکزبان دارند. این شعر پیش از آنکه غیرستیز باشد سویه ایجابی دارد و بیشتر به دنبال کشف ساحتهای وجودی خود انسان و جهان است. نماینده کامل این نوع شعر در ترکیه «سزائی کاراکوچ» است به نظر من. و «آصاف هالات» و دیگران را نیز البته میشود نام برد.
یعنی اگر بخواهیم مانند بعضی از تاریخ ادبیات نویسان به صورت خطی نگاه کنیم، شعر با سویههای عرفانی دینی در ترکیه معاصر با «محمد عاکف ارسوی» (به تعبیر ناظم حکمت: «عاکف» آن شاعر بزرگ) شروع میشود، با «نجیب فاضل قیسا کورک» ادامه مییابد و در «سزائی کاراکوچ» به اوج خود میرسد. اما همانگونه که گفتم این شاعران با شاعران باطنی و شیعهگرا یک فرق اساسی دارند و همواره به دنبال بنا کردن و ساختن چیزی هستند، آن روحیه اعتراضی و طغیانگری به معنای برهم زدن زیر و بم جهان در اینها دیده نمیشود.
و در جمهوری آذربایجان:
ـ من «حیدر جمال» را شاعر آذربایجانی میدانم اگر چه در بستر زبان روسی به آفرینش پرداخت، چون مادرش روس و خودش ساکن روسیه بود. جمال در آذربایجان پیروانی دارد که نمیتوان آنها را البته پیروان تمام عیار او دانست. غیر از این جریان، در آذربایجان شاعری مثل «رامیز روشن» را داریم که شهود از شعرش میبارد، اما نمیدانم میتوان او را در عداد شاعران مذهبی قرار داد یا نه؟ «بختیار وهابزاده» شعری به نام "الله" دارد که ردیف شعرش نیز "آللاه" است. شاید بتوان رگههای نوعی عرفان و شهود را در شعرهای «حمید هریسچی» که از اسلامگرایی و شرقیگرایی نیز ابایی ندارد و همچنین «سلیم باب الله اوغلو» شاهد بود. شاعران دیگری هم هستند که آیینی هستند و شعرشان شبیه شاعران نوحهسرای ما است.
این اواخر یکی از دوستان کتاب شعرهای «اولژاس سلیمانف» ـ شاعر قزاق ـ را برایم آورد که در جمهوری آذربایجان به ترکی ترجمه شده بود. در شعرهای این شاعر نوعی عرفان خاصی را دیدم که شاید در دیگر شاعران با آن مواجه نشده بودم. تلفیقی از عرفان کلاسیک ترکان قبل از اسلام و عرفان اسلامی.
این شاعر به فارسی ترجمه شده است؟
ـ نه، گمان نمیکنم.
برگردیم به زبان ترکی کشور خودمان که ظاهرا ترکی آذربایجانی است. وضعیت شعر دینی در این زبان چطور است؟
ـ در اینجا هم اجازه بدهید به شعر ترکی آذربایجانی بسنده نکنم. ترکمنها بنمایههای قدرتمندی در شعر دینی دارند که اوج آن «مختومقلی فراغی» است. صلابت زبان شاعرانه با روحیه ظلم ستیزی و شعری پر سوز و گداز.
اما شعر ترکی آذربایجانی، میدانید که از «حسن اوغلو» و «نسیمی» شروع میشود و در «فضولی بغدادی» به اوج میرسد. و اکنون به چهار شاخه شاید تقسیم شده است. بخشی از آن راه خودش را در جمهوری آذربایجان به سوی آینده میپیماید. بخشی علویها و شیعیان ترکیه هستند. بخش دیگر در عراق هستند که ترکمن نامیده میشوند اما در اصل زبانشان ترکی آذربایجانی است و اتفاقا شعر مذهبی در بین شیعیانشان بسیار پر رنگ است، حتی کلیپ نوحههایشان را شاید دیده باشید. «حسن گؤرم»، «هجری دده»، «محمد صادق»، «نسرین اربیل» از شاعران موفق قرن گذشته میلادی در عراق هستند و در حال حاضر «صادق بشیرلی» از شاعران قدرتمند آنجا است که از قضا کتابش در قم چاپ شد به نام «یوواسیز قوش» یعنی پرنده بی آشیانه. بشیرلی شعرهای بسیار قدرتمندی در زمینه مدح خاندان پیامبر: دارد. همچنین شعر محکمی دارد در رثای شهید صدر;. اما زبان و بیانش کلاسیک است. «هجران قاضی اوغلو»، «سمیر کهیه اوغلو»، «قاسم آغ بایراق» و دیگران...
در اینجا شعری از «مصطفی ضیایی» ـ شاعر کرکوکی ـ را برایتان ترجمه میکنم که به نظر میرسد مواجهه ایمان با عصر مدرنیته را بیان کند:
«شب میشود
بشود، مگر اتفاقی خواهد افتاد؟
تاریکیها هجوم میآورند؟
بیاورند
چرا که پنجرهها[ از داخل] روشناند
در چراغ ما آنقدر روغن هست که
برای روشن کردن دلها و اندیشهها کافی است»
این شعر شاعر کرکوکی برای من یادآور امیدواریهای علامه «اقبال لاهوری» از منادیان بازگشت به خویشتن است که سرود:
«گمان مبر که به پایان رسید کار مغان
هزار بادهی ناخورده در رگ تاک است»
خب حالا تشریف بیاورید به وطن! کمی درباره نسبت مذهب و شعر شاعران ترکزبان ایرانی بگویید.
ـ در مورد شاعران ترک ایران بعد از استاد «شهریار»، بانو «سحر اردبیلی» از شاعران خوبی بود که هم در غزل و هم در شعر آزاد موفق ظاهر شد و آخرین دفتر شعری ایشان نشانگر تمایلات بسیار قدرتمند عرفانی در این شاعر بود که متاسفانه بعد از آن دیگر دفتری از ایشان منتشر نشد. شعرهای «عباس بابائی» که تلفیقی بود از عرفان کلاسیک و «شعر عاشیقی» و من این تلفیق را در ایشان دوست داشتم. شعرهای استاد «حیدر عباسی باریشماز» که ایشان نهج البلاغه و مثنوی معنوی را هم به ترکی ترجمه کردهاند.
مجموعه شعرهای ودود دوستی، که کتابشان به نام «زیتون ایشیغیندا» چاپ شده است و به نظر من سویههای جدیدی از شعر مذهبی را در ترکی آذربایجانی به نمایش میگذارد. از جوانترها آقای «صالح سجادی» که در غزل مدرن فارسی هم از پیشگامان نسل خودش شمرده میشوند و همچنین کسانی مثل «علی کریمی»، «علی اصغر اوجاقلو»، «وحید طلعت» و دیگران. به نظرم از خانمها «لیلا کحالی» نمونههای خوبی از شعر با بن مایههای مذهبی ارائه داده است. اما در میان همه آثاری که من دیدهام اثر متفاوتی منتشر شد از «علی کریمی» که تا آنجا که میدانم مورد اقبال هم واقع شد.
مقصودتان از «متفاوت» چیست؟ شعر ایشان چه ویژگیهایی دارد؟
ـ کریمی در این اثر ژانر نوحه را با ژانر روایتگری عاشیقها در هم آمیخته بودند و نیز اثرشان ترکیبی بود از نثر و نظم. ماجرای سفر حضرت مسلم به کوفه ابتدا از سوی راوی به مثابه یک عاشیقِ ساز به دست به نثر بیان میشود با همان لحن بیان و البته با نثر مدرن و امروزی، سپس در ژانر نوحه ادامه مییابد. زبان نوحهاش هم امروزی است و به زبان غزل مدرن پهلو میزند. به نظر من این اثر نوع جدیدی از شعر و روایت مذهبی را ارائه داد که متاسفانه به اندازه کافی بدان پرداخته نشد.
اکثر نامهایی که بردم نسبتی با شعر مدرن و زبان معاصر و معیار امروزی داشتند، میدانید که متاسفانه شاعران مذهبی ما هنوز نسبت خود را با زبان معاصر ترکی حل نکردهاند و عموماً دنبالهرو شاعران نوحه و مرثیه هستند که زبانشان از زبان معیار فاصله بسیار دارد. در خود قم شاعران با استعداد زیادی در زبان ترکی داریم که به صورت منظم جلسات شعری دارند، «سید بشیر حسینی» از شاعران خوش ذوقی هستند که برای برگزاری جلسات خیلی زحمت میکشند و شاعر پرکاری هم هستند. «مصطفی صمدیان» از دیگران شاعران ترکیگوی قم به دنبال کشف راههای جدید در شعر آیینی هستند و سپیدهای خوبی از ایشان در این زمینه خواندهام و به نظر من جوانترها باید تجربههای ایشان را جدی بگیرند.
شما در ابتدا میان شعر شهودی، شعر مذهبی و شعر آیینی تفکیک قائل شدید. احتمالاً مقصود این است که دایره شعر آیینی گستردهتر است و موضوعش میتواند آیینهای دینی و غیردینی باشد.
ـ شعر آیینی به نظرم مثل اجرای یک تئاتر در صحنههای مختلف است. تا به حال ندیدهام کسی به این مسئله اشارهای کرده باشد، اما زمانی که بر روی فرهنگ عاشیقی تحقیق میکردم و با عاشیقها رفت و آمد داشتم، متوجه شدم که در عاشیقهای آذربایجان هم این هست. مثلا وقتی داماد برای آرایش میرود عاشیق در دم در آرایشگاه حاضر شده و قطعهای را متناسب با آن حال و هوا اجرا میکند حتی ممکن است شعری را بگوید، برای بردن جهیزیه یک شعر خاصی هست، در حین انداختن سیب توسط داماد از پشت بام بر سر عروس و...
در فضای مرثیه و عزاداری هم همین گونه است. در دستههای عزاداری در شهرستانها و روستاها که به صورت منظم از یک نقطه به به نقاط دیگر حرکت میکند، برای هر نقطهای شعر خاصی وجود دارد. هنگامی که از دم در مریضی رد میشوند، مداح شعر خاصی میخواند، آنجا که میخواهند شور بگیرند و زنجیر را محکم بزنند شعر دیگری خوانده میشود، در سر مزار اموات، هنگامی که برای خوردن نذری به خانهای میروند و از آن خانه خارج میشوند، برای هر یک شعر مخصوصی وجود دارد. یعنی شعر نوحه با فرهنگ بومی هر منطقهای کاملاً عجین شده است و البته که در اینجا پیش از آنکه ما انتظار شعر نابی داشته باشیم، با یک نوع شعر فولکلوریک و حتی شاید بشود گفت عامیانه و همه فهم روبرو میشویم.
اما آن قسمت از شعرهای آیینی که در هیئات هفتگی و اینطور محافل خوانده میشود، شدیداً مخاطبزده است و افق شاعر را مخاطبان و سطح بینش و تمایلات آنان تعیین میکند.
شما در یک نشست گفته بودید که در غربِ جهان ترک، اقبال به شعر کمتر شده است و رمانها بیشتر خوانده میشوند؟
ـ بلی همین طور است. یکی از انجمنهای ادبی ترکیه نشستهایی ترتیب داده بود با ستارههای معاصر ادبیات ترکیه با عنوان «سؤزونو ساکیمادان» یعنی «حرفهای بیپرده یا بیسانسور». من ویدیوهای تصویری آن را در اینترنت فکر میکنم به صورت کامل نگاه کردم. نزدیک به بیست نویسنده که همگی رماننویس و داستاننویس بودند و فقط «انیس باتور» و «کوچوک اسکندر» شاعر بودند که در این میان انیس باتور یک رماننویس تجربی قهار و یک منتقد و اندیشمند ادبی بزرگ است، چیزی شبیه «امبرتو اکو». حداقلش این است که شاعران دیگر شوالیههای یکهتاز عرصه ادبیات در جوامع رو به توسعه نیستند.
تمام آنچه پرسیدم و گفته شد، مقدّمه بود برای اینکه برسیم به بحث شعر حوزه. سابقه شعر ترکی در میان علما چگونه بوده است؟
ـ «فضولی بغدادی» یک عالم شاعر شیعی است که کتابی هم در حوزه کلام از ایشان باقی مانده است و معمولاً با عنوان «ملا محمد فضولی» از ایشان یاد میشود. ایشان در قله شعر کلاسیک ترکی است. نمونه دیگر، «حکیم هیدجی» است که یکی از ستارههای فلسفه اسلامی در حوزه تهران دوره قاجار است که یک مجموعه قابل اعتنا و بسیار گرانبهای شعر ترکی از ایشان به جای مانده است. شعرهای ایشان ترجمان عرفان ابن عربی و فلسفه صدرایی به زبان ترکی است و به یقین بعضی از شعرهای ایشان در جهان ادبیات ترکی بینظیر است. روحانیان بسیاری مجموعه شعر ترکی و فارسی منتشر کردهاند، اما هیچ کدام مانند «حکیم هیدجی» در مرکز ادبیات ترکی قرار نگرفتهاند. میتوان تذکرهای قطور برای پرداختن به آثار این روحانیان تالیف کرد. برخی از غزلهای ترکی «شهید ثقة الاسلام تبریزی» به عنوان نمونههای موفق غزل ترکی در کتابها چاپ میشود. «ثقة الاسلام» شأن فقهی بالایی داشته و از علمای طراز اول زمان خود بوده که متاسفانه توسط روسها در دوران مشروطیت به چوبه دار سپرده میشوند.
اشراق:به نظر شما در حوزه چه ظرفیتهایی برای آفرینش شعر به زبانهای مختلف و به ویژه زبان ترکی هست؟
ـ اگر بپذیریم که ما میراث هزار و چند ساله در زمینه ادبیات نثر و شعر داریم و این میراث بسیار غنی هم هست، برای درک آن یک شاعر حوزوی دستش بازتر از شاعران دیگر است. صرف نظر از منابع ادبی، منابع دیگری داریم مانند تفاسیر، مجموعههای روایی، کتب فلسفی و عرفانی، که شاید شاعران و نویسندگان بسیاری در جهان حسرت دسترسی به این منابع را داشته باشند. طلبهها با اندکی همّت میتوانند بسیاری از این منابع را به زبان اصلی آن یعنی عربی بخوانند. حالا حساب کنید یک طلبه ترکزبان که میتواند به این گنجینه گرانبها در زبان عربی دسترسی داشته باشد و در کنار آن شعرهای کلاسیک فارسی و ترکی را هم بخواند، از ادبیات معاصر سه جهان ترکی، فارسی و عربی هم استفاده کند، به چه کوههای عظیمی تکیه زده است؟
میدانید خواندن شعرهای کلاسیک فارسی و ترکی هم مستلزم شناخت زبان عربی است و یک شاعر عربیدانِ ترک بهتر از ترکزبانان دیگر میتواند با کلاسیکهای ترک مانند «فضولی» و «هیدجی» رابطه برقرار کند. اما اینجا همواره خطر کلاسیکزدگی و کهنهپرستی وجود دارد. شاعران حوزه همزمان با متون قدیمی حتما باید به اصول نقد ادبی جدید مسلط باشند و از ادبیات مدرن جهان غفلت نورزند. تنها در این صورت است که اینها میتوانند یک سر و گردن بلندقامتتر از شاعران دیگر ظاهر شوند. امری که تا کنون ما شاهد ظهور آن نبودهایم. چون شاعران ما در حوزه معمولاً از فضای انجمنهای شعری فراتر نمیروند و نیازی به آن احساس نمیکنند.
شما برای پیشرفت شعر ترکی در حوزه پیشنهاد خاصی دارید؟
ـ به نظرم باید کتابخانه تخصصی ادبیات و سایر کتابخانههای حوزه، بخش ترکی خود را غنا ببخشند. مرحوم حجت الاسلام حسین ایرانی ـ رئیس سازمان تبلیغات اسلامی ـ زمانی به بنده پیشنهاد دادند در غنابخشی به کتابخانه سازمان به ایشان کمک کنم و بخش ترکی را راهاندازی کنیم که با رحلت نابهنگام ایشان این کار انجام نشد. من خودم زمانی برای دسترسی به منابع ادبیات ترکی مشکل زیادی داشتم و اکنون هم مشکل کماکان برای طلاب وجود دارد.
برگزاری کلاسهای متنخوانی، آموزش دستور زبان و... هم گامی مهمی در راستای آشنایی طلاب ترک زبان با ادبیات مکتوب ترکی خواهد بود. آقای رسول جعفریان زمانی گلهمند بودند که ما در حوزه، طلاب ترکزبان زیاد داریم، اما اینها نمیتوانند زبان ترکی را بخوانند و در تحقیقات به ما کمک کنند.
غیر از ضرورت رابطه با ترکهای شیعه و حتی سنی در جهان امروز، بالاخره این طلاب سرمایههای حوزه هستند و هر سطری که در حوزه نوشته میشود به هر زبانی که باشد، حتی فرضا به زبانهای مرده هم اگر نوشته شود، به سرمایه علمی و معنوی حوزه افزوده میشود و نوشتن بدون آموزش و تهیه منابع هر زبان غیر ممکن یا بسیار سخت است.
ما هم امیدواریم که این اتّفاق بیفتد و گامی در راستای تعالی هرچهبیشتر هنر و ادبیّات حوزه برداشته شود. پیروز و پایدار باشید.