شعر حوزه
14 اردیبهشت 1404

باید به شکل جدی به شعر کودک توجه کنیم.

بسم الله الرحمن الرحیم

 

گفتگو با سیدمحمد مهاجرانی درباره ظرفیت‌های حوزه، شعر و کتاب کودک
این گفتگو در سال 1395 توسط دبیرخانه علمی جشنواره شعر اشراق انجام شده است

اشراق: جناب آقای مهاجرانی، کمی برایمان از اهمیت کار کودک بگویید.

سلام علیکم. بحث درباره وضعیت شعر کودک و ارتباطش با مسأله «دین» در کشورها و فرهنگ‌های غیراسلامی است. امّا در ابتدا لطفا کمی برایمان از اهمّیت مسأله بفرمایید و آغاز سخن کنید تا بعد گفتگو و موضوع را دنبال کنیم و من سوآلاتم را بپرسم.

ـ سلام علیکم. در زندگی مرحوم آقای شاه‌آبادی1، استاد عرفان و اخلاق حضرت امام1 آمده که ایشان در منزلش همان طور که به دیگران، بزرگان، فلسفه و عرفان نظری و مانند اینها تدریس می‌کردند؛ برای بعضی از کودکان هم شبیه معلّمان مکتب خانه‌های قدیم آموزش می‌دادند. نمی‌دانم مضمون آموزشش اصول دین بوده یا صرفاً الفبا. چیزی که مهم است این است که بخشی از وقتش را به کودکان اختصاص می‌داده. این نکته اهمیت کار با کودک را برای ما ثابت می‌کند. می‌گویند برای جنگ بدر مسلمان‌ها عده‌ای از کفار را اسیر کردند. حضرت رسول6 فرمودند: «هر فرد اسیری اگر به ده کودک الفبا یاد بدهد، آزاد می‌شود». این به عنوان یک قطعه تاریخی چیز جذابی است. ولی در آن زمان که تعداد مسلمانان خیلی کم بود و تعداد کفار خیلی زیاد، نگه داشتن یک اسیر یک ارزش حساب می‌شد. مثلاً اگر پنجاه تا از نیروهای دشمن اسیر شوند، پنجاه تا از دشمن کم می‌شود. پس در جنگ بعدی حداقل پنجاه افسر و سرباز کمتر خواهد بود. ولی در آن شرایط که هنوز سال دوم هجری بود و مسلمانان نه عدّه‌ای داشتند، نه عُدّه‌ای، آزاد کردن اسیر به ازای آموزش کودکان خیلی نکته مهمی‌است.

 شعر کودک در فرهنگ غرب یا در خود غرب چه جایگاهی دارد؟ یا اساسا ادبیات کودک در غرب به چه شکلی مطرح است؟

این سوال را در ضمن چند نکته جواب می‌دهم.

نکته اول اینکه «شعر کودک»، شاخه‌ای از «ادبیات کودک» است. از چند جهت ادبیات کودک و شعر کودک قابل توجه است. یکی در حد کلانش که تأثیرات آکادمیک و دانشگاهی در مورد ادبیات کودک خیلی زیاد است. دانشگاه‌های مختلفی در اروپا، آمریکا، کانادا و حتی در بعضی از کشورهای آسیایی، مثل هند و مالزی رشته ادبیات کودک در حد کارشناسی ارشد و بعضاً دکترا وجود دارد. من نمونه پایان‌نامه‌های بعضی از دکترای دانشگاه‌های آمریکا که در تخصصشان ادبیات کودک بود، دیدم و برایم خیلی قابل توجه بود.

مثلاً ادبیات کودک در قرن هفده، ادبیات کودک در فرانسه در قرن هیجدهم. ادبیات کودک حماسی، تراژدی یا خیلی چیزهای دیگر. پس از این زاویه مهم است که ادبیات کودک یک رشته دانشگاهی شده است. متأسفانه کمتر از پنج شش سال است که ادبیات کودک در دانشگاه‌های ایران آمده است. آن هم در حد کارشناسی ارشد و دکترا ندارد.

نکته دوم: مسأله پژوهش‌های نظریِ غیر دانشگاهی است. پژوهشکده‌ها یا مراکزی که حوزه مطالعاتی‌شان ادبیات کودک و شعر کودک است، به شکل نظری و تئوریک در مورد ساخت‌، زیرساخت‌، مدل‌ها و انواع شعر کودک مطالعه می‌کنند. مثل امروزی کردن شعر کودک، بهره‌گیری از شعر کودک گذشته برای الان، بهره‌گیری از شعر شعرای معاصر و شعرای قدیم برای شعر کودک و غیره. این پژوهش‌ها خیلی مهم است. هم تنوعش، هم کمّیّتش و نظریه‌پردازی‌هایی که می‌شود. دقیقاً همان طور که در مباحث حوزه روان‌شناسی، جامعه‌شناسی، که ما نظریه‌پردازان فراوانی داریم؛ در عرصه ادبیات کودک هم بحث‌های خیلی تئوریک و نظری خوبی صورت می‌گیرد.

و نکته سوم، حجم آثاری است که تولید شده است. هم دانشگاهی، هم پژوهشی، هم از جهت کمّی و هم از جهت کیفی. از این سه زاویه که نگاه کنیم، نتیجه این هر سه اصل این می‌شود که ادبیات کودک و شعر کودک در کشورهای غربی خیلی جدی گرفته شده است. و خود این جدی گرفتن، آثار و برکاتی دارد که فعلاً شاید مورد بحث حوزه ما نباشد.

غرب هم در حوزه دین از شعر کودک خیلی خوب استفاده کرده و هم در غیر دین. غیر دینی به عنوان مثال یکی در زمینه بازی‌ها و سرگرمی. بازی‌ها و سرگرمی‌هایی که محورش شعرهای کودکانه است. یا در زمینه زبان‌آموزی و تقویت زبان انواع شعر کودکی که می‌گویند بعضی از شعرهای کودک، شعرهای کودک الفبایی است. آن شعر کودکی که رسالتش آموزش الفبا به کودکان است، واژه‌آموزی، زبان‌آموزی و جمله‌آموزی خیلی هم هنرمندانه و خلاقانه کار شده است. همچنین در زمینه رسانه و اطلاعات، با استفاده از شعر رسانه‌های دیداری و شنیداری را به خاطر اینکه کودک با این رسانه‌ها خیلی خوب انس می‌گیرد، به کودک معرفی کردند. در زمینه علم و تکنولوژی؛ از طریق شعر کودک کودکان را با تکنولوژی دنیای امروز مأنوس می‌کنند.

بعضی‌ها مثلاً فکر می‌کنند که ادبیات نقطه مقابل تکنولوژی است. می‌گویند به خاطر اینکه بشر از دنیای امروز و از صنعت و تکنولوژی، زندگی شهرنشینی، اتوبوس و قطار و مترو خسته شده، کمی هم برویم دنبال ادبیات و داستان و شعر.

یک نگاه دیگر این است که نه ما بیاییم یک کاری بکنیم که کودک تکنولوژی را بپذیرد. چون چه بخواهد یا نخواهد با آن مأنوس است. از صبح که بیدار می‌شود تا آخر شب که می‌خواهد بخوابد، با تکنولوژی سر و کار دارد. بیاییم یک کاری بکنیم که کودک نه ترسی از تکنولوژی داشته باشد، نه تکنولوژی خیلی شخص را به شکل یک موجود جامد و بی روح در بیاورد. اینجا شعر کودک خیلی خوب نقش ایفا کرده است. هرچه زمانه جلوتر می‌رود، چون حضور تکنولوژی پر رنگ‌تر می‌شود و سایه‌اش سنگین‌تر، نیاز به ادبیات برای تلطیف زندگی با تکنولوژی خیلی اهمیت دارد.

یا در مورد مباحث اجتماعی، قانون، قانون‌گرایی، فکر و اندیشه فلسفی، حقوق شهروندی، حقوق اجتماعی و چیزهای این طوری از شعر کودک استفاده شده است و هنجارهای اجتماعی را برای کودکان بیان کرده است.

 در حوزه روان‌شناسی و علوم تربیتی هم چیزی تحت عنوان «شعر درمانی» امروزه مطرح است.

- بعضی از مشاورین و روان‌شناسان جامعه ما دنبال داستان درمانی، کتاب درمانی، شعر درمانی و مانند این‌ها هستند. به عنوان مثال یک کودکی از اَشباه و از تاریکی و سیاهی و اینها می‌ترسد. مثلاً هر وقت داخل اتاق تاریک می‌رود، فکر می‌کند غولی یا شبهی، چیزی آنجا است. یا از تاریکی می‌ترسد. اینجا گاهی روان‌شناسان به خانواده می‌گویند یک قصه برای کودک تعریف بکنید که شخصیت و بازیگر نقش اصلی آن، کودکی است که می‌ترسد ولی اتفاقاتی که در آن داستان می‌افتد، به تدریج به گونه‌ای باشد که آن ترس تدریجاً برطرف بشود.

 یا موارد اخلاقی مثل پرخاشگری و حسادت یا کنار آمدن با  فرزند دوم.

ـ بله. یکسری کتاب‌هایی در غرب داریم که به عنوان کتاب‌های دارویی و درمانی محسوب می‌شوند. کتابی برای کودکانی که والدینشان طلاق گرفته‌اند، کتاب برای کودکی که مادربزرگش را خیلی دوست داشته و حالا از دست داده، کودکان آواره، کودکان سردرگم، کودکان زلزله و کودکانی که هرکدام یک مشکلی آنها را دارد تهدید می‌کند.  

مخصوصاً آن چیزهایی که خیلی فراگیر است. ما در جهان کودک آواره زیاد داریم. بسیاری از کودکان عراقی، سوریه‌ای، کودکان فلسطینی، کودکان میانمار و غیره آواره هستند. مسلّماً یکی از کتاب‌های درمانی که به درد ما می‌خورد، کتابی است که راجع به کودکی که خانواده‌اش را از دست داده است. ولی امیدش را نباید از دست بدهد. اینجا خلاقیت و مهارت آن نویسنده و شاعر است که چگونه می‌تواند کودکی که همه اعضای خانواده‌اش را از دست داده و در دیار غربت هم دارد زندگی می‌کند، امید و آرزوهایش بر باد نرود. از شعر کودک اینجاها خیلی خوب استفاده شده است.

 ما در حوزه شاعر کودک خیلی کم داریم و با این ظرفیّت کمّی، برنامه‌ریزی برای گام‌های اساسی و بزرگ سخت است. وگرنه این شرایطی که می‌فرمایید، ظرفیتی است برای اینکه دوستان شاعر و حوزوی ما وارد عمل بشوند و این حمایت را به بچه‌های آواره‌ای که می‌فرمایید، برسانند. این هم‌دردی را ابراز کنند با آنها و البتّه از این طریق، بهره تبلیغی برداشت کنند.

ـ یک گروهی داریم به نام «دلقک‌های بدون مرز»، مثل پزشکان بدون مرز. اینها رسالت خودشان را این تعریف کرده‌اند که هر جای جهان به هر دلیل کودک آواره یا کودک مغموم و غمگینی هست که روحش آزرده شده و لبخند از لبانشان پر کشیده است، این گروه دل این کودکان را شاد می‌کنند. می‌روند در جاهای مختلف سیرکی بر پا می‌کنند. با نمایش‌های طنز در جهان کودکان محروم را شاد می‌کنند. اینها کارشان خداپسندانه است حالا نمی‌دانم نیت اینها چیست. ولی چنین عملی که کسی فراتر از مرزهای کشور خودش نگاه بکند و به خاطر شاد کردن دل دیگران خودش را به زحمت بیندازد، بسیار خداپسندانه است.

خب این از استفاده‌های غیر دینی. امّا در زمینه دین چقدر در غرب شعر کودک مورد توجّه بوده؟

ـ شعر کودک در دنیای مسیحیت از لحاظ اهمیت خیلی جدی گرفته شده و به آن پرداخته شده است. اما خود این جدی گرفتن و پرداختنش در چند حوزه روشن می‌شود.

اولین گروه، شعرهایی هستند که جنبه نیایشی و خداشناسی دارد. شعرهای توحیدی – نیایشی. مضمون این شعر گفتگوی یک کودک هست با خدای متعال. این شعرهای نیایشی هم گاهی صرفاً نیایش است. که امروزه می‌گویند «کرشمه‌های عاشقانه» است. کودکی می‌گوید خدایا تو چقدر خوبی! دنیا را آفریدی، ستارگان و دریاها را با شعر نعمت‌ها و پدیده‌های طبیعی خدای متعال را توصیف می‌کند. این بخشی از شعرهای نیایشی آنها است. بعضی‌هایش در ضمن اینکه در آن‌ها نیایش است، خواهش هم می‌بینید. مثلاً‌ ای خدایی که آسمان را آفریدی، ستاره‌ها را آفریدی و فلان، مثلاً به مادر من فلان چیز را بده. در ضمن آن شعر نیایشی یک دعایی برای دیگران می‌آید.

حوزه دوم، شعرهایی است که مربوط می‌شود به کتاب مقدس و انجیل. مدل شعرهایی که آیه‌ها و مضامین کتاب مقدس را برای کودکان بیان می‌کند مثلاً داستانی را که در کتاب مقدس درباره حضرت مسیح7 آمده، این را به یک قصه منظوم تبدیل کرده‌اند. یا بر اساس یکی از آیات انجیل مثلاً «توجه حضرت مسیح7 به کودکان» شعری مبتنی با این ماجرا سروده‌اند.

 گروه دیگر شعرهایی است که اشاره دارد به آیین‌ها و مناسبت‌هایی که در دین مسیحیت هست. مثلاً شعرهایی پیرامون کریسمس یا درباره درخت کاج، بابانوئل، آیین شکرگزاری، شعرهای فراوانی هم درباره شخصیت بابانوئل وجود دارد. شعرهای زیادی درباره کلیسا هست، معماری کلیسا، آداب حضور در کلیسا، درباره شخصیت خود کشیش.

 خود شخصیت بابانوئل از کجا شکل گرفته؟

ـ خود این هم داستانش جالب است. ایشان یک کشیش مسیحی بوده* که برای اینکه کودکان منطقه خودشان را خوشحال بکند، یکسره هدیه‌هایی می‌آورده و در جوراب و زیر تختشان می‌گذاشته است. کشیشی بوده مثل طلبه‌های امروزی که تبلیغ می‌روند. یکی از ابتکارات تبلیغی‌اش، هدیه دادن به کودکان بوده به شکل مخفیانه که خودشان متوجه نشوند. صبح که از خواب بیدار می‌شوند، هدیه‌شان را ببینند. بعداً در خود دنیای مسیحیت افراد خوش ذوق این کار را به آیین مسیحیت تبدیل می‌کنند. به طوری که امروزه می‌گویند در دنیای مسیحیت بعد از صلیب، بزرگترین نمادی که مسیحیان را معرفی می‌کند؛ ‌بابانوئل است. این بابانوئلی که از ابتدا در دنیای مسیحیت نبوده است، امروز هم‌سنگ صلیب قرار می‌گیرد که این قدر مقدّس و ارزشمند است.

شعرهای کودک مسیحی هم باز به دو دسته تقسیم می‌شوند: شعرهایی که خود کودکان سروده‌اند. ما هزاران نمونه شعرهایی داریم که کودکان مسیحی سروده‌اند. دوم، شعرهایی که شاعران کودک گفته‌اند منتها گاهی از زبان یک کودک. مثلاً یکی از شعرها این است:

«آرزو دارم ‌بابانوئل بشوم

همه جای جهان بروم

به تمام کودکان دختر و پسر سر بزنم

و قبل از طلوع خورشید برای همه هدیه ببرم»

 برویم سراغ شعر کودک در آیین یهود. ادبیات کودک در این آیین چگونه است؟

ـ خود ادبیات کودکی که در یهود مورد استفاده قرار گرفته است، دو دسته است. یکی ادبیات کودک و شعر کودکی که در خدمت دین یهود است. دین یهودی که با صهیونیست آمیخته نشده است. بلکه بعضی از خاخام‌های یهودی، مثل کشیش‌های مسیحی و علمای ایرانی از باب دغدغه‌های دینی و شرعی که دارند؛ احساس تکلیف می‌کنند و برای کودکان خودشان کار فرهنگی انجام می‌دهند. یکی از کارهای فرهنگی، استفاده از ادبیات در تدوین داستان و سرودن شعر است. شعرهای کودکانه‌ای می‌سرایند با مضمون آیه‌های تورات، زندگی حضرت موسی7 و تاریخ قوم بنی اسرائیل.

قسم دوم، آن ادبیات کودکی است که در خدمت صهیونیست قرار گرفته است. که این به نظر من با توجه به آن امکاناتی که صهیونیست‌ها از جهت رسانه‌ای و امکانات پژوهش‌ها و سرمایه‌ها و نیرو دارند، ادبیات کودکی که در خدمت صهیونیسم است، از ادبیات کودکی است که در خدمت دین یهود به معنای اصیلش قرار گرفته؛ قوی‌تر است. و صهیونیست‌ها از ادبیات و شعر کودک خیلی خوب استفاده کرده‌اند.

 چه موضوعاتی در ادبیات کودک صهیونیست‌ها مورد استفاده قرار گرفته؟

ـ موضوعاتی که پرداخته شده در ادبیات کودک صهیونیستی، یکی‌اش خود کشور اسرائیل است. بعضی از شعرها پیرامون سرزمین مادری و دولت یهود است. همان چیزی که «هرتزل» گفته بود: «ما یهودی‌ها، تا زمانی که یک مرکز و جایگاه و پایگاهی نداشته باشیم، همیشه مشکلات در مورد ما وجود دارد. همیشه یک قوم آواره و محکوم و محرومیم. ولی ما اگر یک سرزمین مادری داشته باشیم، به اهداف بلندمان می‌رسیم». حالا به کودکان یهودی جهان خیلی خوب می‌فهمانند که ما باید یک چنین جایی می‌داشتیم. شعرهایی درباره دولت یهود و سرزمین مادری، شعرهایی که اسرائیل را به عنوان پناهگاه یهود معرفی می‌کند. یا شعرهایی که درباره اسرائیل آینده است. دقیقاً نقطه مقابل آن چیزی که ما الان در دنیای اسلام به عنوان بیداری اسلامی آموزش می‌دهیم. ما دائماً دنبال این هستیم که اسرائیل نخواهد بود و به صورت تدریجی از بین خواهد رفت. خب اسرائیلی‌ها گویی این را فهمیده‌اند و نگرانی که در این زمینه حس می‌کنند را می‌خواهند به شکل یک امیدی به کودکان و نسل جوان تزریق کنند.

بخشی از این شعرها هم اسرائیل آینده است، چون به این نتیجه رسیده‌اند که اسرائیل آینده وضعیت و گستره فعلی را ندارد. آنها می‌خواهند امیدی ایجاد بکنند که اسرائیل آینده خواهد بود و مثلاً چنین ویژگی‌هایی خواهد داشت. بخشی از این شعرها اشاره دارد به آن زمانی که دولت اسرائیل در سرزمین اشغالی شکل گرفته تا الان، فراز و نشیب‌هایش را در قالب شعر کودک مطرح کرده‌اند. مثلاً سال 1948 جنگی که بین اسرائیل و فلسطین، یا جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل در سال 1967، شعرهایی که به جنگ 1967 اشاره دارد، عظمت سربازان اسرائیل را ستایش می‌کند و مضمون شادی دارد. اما بعضی از شعرها خیلی شعرهای حزن آلود و غم انگیزی است. مثل شعرهایی که اشاره می‌کند به واقعه مثل هولوکاست. اگر کسی بخواند خیلی دلش به حال کسانی که قربانی هولوکاست شدند؛ می‌سوزد.

یکسری از شعرها، شعرهای حماسی است. مثل همان شعری که اشاره دارد به پیروزی اسرائیل در جنگ شش روزه. یکی از کارهایی که اسرائیل انجام داده، تشویق کودکان برای سرودن شعر است. مثلاً به کودکان پنج تا هشت ساله گفته بودند برای هولوکاست شعر بگویید. کودکان یهودی پنج تا هشت سال درباره هولوکاست شعر گفتند و الان شعرهایشان هم وجود دارد.

شما اطلاع دارید که وهابیت و سلفی‌ها هم از این فضا استفاده می‌کنند یا نه؟

ـ بله. از داعش خیلی اطلاع ندارم ولی عربستان را دیده‌ام. در عربستان سعودی کتاب‌های دینی که کودکان در مدارس می‌خوانند، نامش «توحید» است. از جهت تصویرسازی که بسیار ضعیف است. به هیچ وجه با کتاب‌های دینی ما قابل مقایسه نیست. از جهت ادبیاتی هم بسیار ضعیف است. یعنی خدا را شکر که در عربستان نویسنده حرفه‌ای نداریم. اگر کسی نگاهی بکند و یک اطلاعات خیلی ناچیزی هم از ادبیات کودک داشته باشد، کاملاً می‌فهمد که به هیچ وجه نتوانسته‌اند از ادبیات بهره‌گیری کنند. از جهت مضمون هم انگار پای منبری‌های تکفیری – وهابی نشستی، انگار منبر را آمدند خلاصه کرده اند. اولین درس کتاب دینی کودک عربستانی این است که «توحید چیست؟» «شرک چیست؟» بحث شرک را همان جا مطرح می‌کنند. این در حالی است که برای کودک سخت است که توحید را بفهمد، حالا شرک را هم در کنارش آموزش می‌دهند!

در دنیای اسلام مضمون، محتوا و حرف برای گفتن خیلی داریم. منتها استخوان‌بندی قالب‌ها خیلی جالب نیست و باید روی قالب‌ها کار شود. در دنیای غرب روی قالب و ساختار و از جهت شکل خیلی کار کرده‌اند. چکش کاری زیادی روی ساختارهای ادبیات شده ولی مضمون‌ها، خیلی ابتدایی و پیش پا افتاده است. مثلاً عظمت «شکسپیر» به خاطر این است که صد و پنجاه و چهار تا غزل دارد. غزلیات او از جهت قافیه مثل غزلیات «حافظ» و «سعدی» نیست. سه تا رباعی است با یک دوپاره در آخرش. همه صد و پنجاه و چهار تا شعر «شکسپیر» دو قافیه دو قافیه هستند. تمام شعرهای شکسپیر از جهت مضمون و محتوا با یک شعر حافظ و «مولوی» برابری نمی‌کند. ولی غربی‌ها مهارت «جهانی سازی» آثار ادبی خودشان را دارند. حالا در ادبیات کودک باید این اتفاق بیفتد.

 یک مشکل بزرگی هم که وجود دارد این است که قالب‌های ما به شکلی است که متأسفانه قابل ترجمه نیست. یعنی یک شعر که ترجمه می‌شود، شاید مثلاً هفتاد هشتاد درصد شعریت خودش را دیگر از دست می‌دهد.

ـ اصلاً بسیاری از صنایع لفظی که ما در بحث بدیع مطرح می‌کنیم، صنایع لفظی و صنایع معنوی است. بسیاری از زیبایی‌هایی که ما در ادبیات فارسی وشعر فارسی داریم، زیبایی‌های لفظی است. مثلاً واج‌آرایی یکی از زیبایی‌های الفاظ است.

«سَرو چَمان من چرا میل چمن نمی‌کند»

اگر بخواهیم ترجمه کنیم، چون واج‌آرایی از آن گرفته می‌شود، بسیاری از زیباییش از بین می‌رود. یا مثلاً؛

«بهرام که گور می‌گرفتی همه عمر

دیدی که چگونه گور بهرام گرفت»

شما این را به زبان انگلیسی ترجمه کنید، این می‌شود: بهرام که گورخر شکار می‌کرد، آخرش مُرد. اصلاً یک چیز بی مزه‌ای می‌شود.

 بله. منتها خوشبختانه در شعر کودک من فکر می‌کنم که این ظرفیت هست که این خلاء با داستان‌پردازی و قصه‌پردازی پر شود.

ـ زبان‌شناسی به نام «چامسکی» که در آمریکا خیلی معروف است می‌گوید هر کشوری دستور زبانی دارد. چه زبان فارسی، عربی، انگلیسی. اما یک دستور زبان جهانی داریم که همه زبان‌های دنیا از آن تبعیت می‌کنند؛ دستور زبان عام. راه فراگیری هر زبان این است که هر شخص ابتدا آن دستور زبان عام جهانی را فرا بگیرد و بعد رابطه زبان کشور خودش، کشور مورد نیاز، و دستور زبان اصیل را کشف کند. یکسری چیزهای آواشناسی یاد بگیرد، راه فراگیری زبان راحت‌تر است. همان طوری که او دنبال دستور زبان عام فراگیری بود، باید به دنبال یکسری عناصر جذاب، معانی بیان که در واقع بُعد جهانی داشته باشد شاید یک سرنخ‌هایی دستمان بیاید که چطور می‌شود ادبیات را چند گام جلوتر ببریم. به عبارتی امروز نیازمند شناخت جدیدی از مبانی زیبایی‌شناسی ادبیات، و سپس تألیف یک «معانی و بیان» جدید هستیم که مبتنی باشد بر یک زیبایی‌شناسی جدید و جهانی. این از مسائلی است که هم مهارت  و مردانگی می‌خواهد، هم خیلی سخت است. افراد دنبال چیزهایی هستند که سهل‌الوصول باشد و خیلی زود به آن برسند. کم هستند کسانی که حاضرند بلندمدت کار بکنند. ممکن است بعد از ده یا بیست سال به یک حرف یا یک قاعده ساده دو سه کلمه‌ای برسند. اما این قاعده ساده دو سه کلمه‌ای خیلی کارایی داشته باشد.

سپاسگزارم از اطلاعاتی که در اختیارمان گذاشتید.

امّا بخش دیگری از گفتگوی ما اختصاص دارد به شعر دینی در اسلام. امام صادق7 حدیث دارد که: «یا مَعشَرَ الشّیعة! عَلِّمُوا اَولادَکُم شِعرَ العَبدی». بفرمایید عبدی که بوده و شعر او چه مزیّتی نسبت به سایر شاعران اهلبیت: داشته که دستور دادند اشعارش را به فرزندانمان بیاموزیم؟

ـ در بعضی از احادیث هست «عَلِّموا اَولادَکُم شِعرَ العَبدی» و در یک حدیث دیگر داریم که می‌فرماید: «یا مَعشَرَ الشّیعة!»‌ ای شیعیان! این لفظ، بُعد عام اشعار عبدی را مطرح می‌کند. اگر «یا معشر الشّیعة» نبود، ممکن است کسی فکر کند برای گروه خاصی، در منطقه خاصی با جغرافیای خاصی است. نکته بعد اینکه می‌گوید: «عَلِّموا اَولادَکُم»؛ مسأله تعلیم با صرف اینکه شما کتابی را برای کودکت بخوانی فرق دارد. خیلی از خانواده‌ها کتابی می‌خرند برای کودکشان می‌گذارند و بچه می‌خواند. یا نهایتش این است که با هم هم خوانی می‌کنند و تمام می‌شود. ولی بحث «عَلِّموا» و تعلیم که مطرح می‌شود، یعنی این شعر را محور کار قرار دهید. یعنی پیرامون شعرهای عبدی با کودکانتان گفتگو انجام دهید. امروزه بحثی داریم تحت عنوان «کتابخوانی جمعی». این کتابخوانی فردی سنّتی دیگر کم کم دارد منسوخ می‌شود. در آمریکا به صورت حلقه‌های کتابخوانی خیلی جدی در کتابخانه‌ها دایره می‌نشینند. هرکسی چند سطر کتاب را می‌خواند، در حالی که آن کتاب خوانده می‌شود، پیرامون آن کتاب بحث می‌کنند. مدتی روی داستان «روباه و زاغ» کار می‌کردم. اگر گروهی بخواهند این داستان را بخوانند، چه اتفاقاتی می‌افتد. ظاهرش خیلی ساده است. زاغی بالای درخت بود، پنیری پیدا کرد. روباه آمد و گولش زد و پنیر را خورد. اگر کودک شعرش یا داستانش را بخواند، فوقش ده دقیقه طول می‌کشد. اما شاید بیست نکته گریزگاه در این داستان وجود دارد که می‌توانیم رویش کار بکنیم. تک تک اینها را می‌شود از کودک بپرسیم. مثلاً روباه که آمد طرف زاغ و تصمیم گرفت که زاغ را گول بزند، همین جا ما گریزهایمان را شروع می‌کنیم. چرا روباه این کار را انجام داد؟ چرا خودش دنبال شکار نرفت؟

حالا من نکاتی را عرض می‌کنم و چند تا از ویژگی‌های شعر «عبدی» را یکی یکی خدمت شما می‌گویم.

اوّل اینکه شاعر دین‌دار و متعهدی است. این دین‌دار بودن و پای بندی‌اش به دین، خود حضرت7 در ادامه همین حدیث می‌فرماید: «اِنَّهُ عَلَی دینِ الله» چون شخص دین داری است. در واقع، علت توصیه و تأکید هم در خود حدیث آمده است.

 پس ما می‌توانیم از همین جا استنتاج بکنیم که برای فرزندانمان چه اشعاری را از چه اشخاصی تعلیم دهیم؟

ـ بله درست است. هم این استفاده را می‌شود کرد که هر کتابی برای کودکانتان نگیرید و نخوانید.

درضمن به شاعر کودک هم توصیه می‌کنند که یکی از ویژگی‌هایش تعهد و دین‌داری باید باشد. من در دوران کودکی بعضی از کتاب‌هایی که مارکسیست‌ها و چپی‌ها نوشته بودند، می‌خواندم. اوایل انقلاب قوی‌ترین نویسندگان ما، مارکسیست‌ها و چپی‌ها بودند. خیلی کم نویسندگان مسلمان داشتیم. خیلی راحت آموزه‌های کمونیسم و مارکسیسم را داخل کتاب‌های‌شان آورده بودند. الان هم بعضی وقت‌ها من می‌بینم بعضی از کتاب‌های کودکان «پلورالیزم» را خیلی هنرمندانه در کتاب‌ها آورده‌اند. یک داستانی هست، یک کره نورانی از آسمان می‌افتد پایین. وقتی که می‌افتد زمین، تکه تکه می‌شود. هر تکه‌اش را یک حیوانی بر می‌دارد و لذت می‌برد. هر کسی یک تکه از این شیشه شکسته را می‌برد پیش خودش منتها چون شیشه شکسته و لبه‌هایش تیز بوده، نمی‌توانسته به آن نزدیک شود. فقط می‌توانسته از نورش استفاده کند. ولی نمی‌توانسته لمسش کند و با آن انس بگیرد. بعد حیوانات جنگلی کم کم احساس می‌کنند که این چیزی نیست که بشود با آن مأنوس شد. یک لاک پشتی در جنگل است، لاک پشت می‌گوید هر کسی آن تکه شیشه را با خودش بیاورد. بعد لاک پشت همه را به هم می‌چسباند. و همه دور آن گوی حلقه می‌زنند. این نگاه خیلی هنرمندانه به «پلورالیزم» است.

نکته دوم غیر از آن تدیّن و تعهّدش، جامعیت تولّی و تبرّی است. در شعر عبدی هم مقوله تولّی هست، هم تبرّی. هم پیرامون اهل‌بیت: و هم اشاره به دشمنان اهل‌بیت: شعر دارد.

نکته سوم اینکه، اشعارش مُتقن و مستند است. این اتقان و استنادش را هم از چند راه می‌شود کشف کرد. یکی اینکه از آیات و روایات استفاده کرده است و دیگر اینکه ایشان شعرهایش را بعد از سرودن، خدمت امام صادق7 عرضه می‌کرده است. در واقع ناظر محتوایی اشعار عبدی، شخص امام صادق7 بوده است. و این هم باز درس بزرگی است برای هنرمندان و شعرا که می‌توانند با عالمان دینی مرتبط باشند.

یکی از معضلات این است که هنر یک مقدار از علم دینی فاصله گرفته است. مقام معظم رهبری می‌گویند بین صنعت و دانشگاه باید ارتباط باشد. به نظر من بین حوزه و هنرمندان هم باید ارتباط باشد.

مثلاً یک کتاب کودک داریم به اسم «حسنی می‌ره به جمکران، دیدن صاحب الزمان». شما فرضاً این کتاب را برای کودکت بگیری. این کودک می‌خواند «حسنی می‌ره به جمکران، دیدن صاحب الزمان4» بعد این کودک چندین بار با پدر و مادرش برود و آنجا چیزی نبیند و اتفاقی نیافتند. این کودک خدای نکرده دچار تعارض و شک نمی‌شود؟ ظاهر هر کتابی که درباره حسنی هست، همان چیزی که می‌گوید، اتفاق هم می‌افتد. اما این موضوع این‌طور نیست.

نکته چهارم، از جهت ساختار اگر بخواهیم نگاه کنیم، ایشان از وزن‌های خیلی خوش‌آهنگی استفاده کرده است. بعضی‌های‌شان با وزن عروضی شعر فارسی که مقایسه می‌شود، وزن‌های خیلی روانی است. برای کودک فارس هم روان است. حتی کودک فارس هم از آن عربی لذت می‌برد. این خلاقیت شاعری است. مثلاً شعری که می‌گوید:

«لَقد اُعطِیتَ ما لَم یُعطِ خَلقاً

هَنیئاً ذا اَمیرَالمُؤمِنینا»

به فارسی من درآورده‌ام:

«تو خورشید زمین و آسمانی

امامیّ و امیر مؤمنانی»

خود کوتاه بودن شعر. یکی از ویژگی‌های شعر کودک این است که از رسائل و مثنوی‌های بلند استفاده نکند. ویژگی بعدی شعرش از جهت ساختار، اینکه مصرع‌ها هم کوتاه است. مثلاً یک شعری که وزن عروضی که مُستَفعِلٌ هست، گاهی چهار تا مُستفعلٌ در یک مصراع قرار می‌گیرد.

«ای ساربان آهسته ران، کآرام جانم می‌رود»

چهار تا مستفعلٌ. عبدی در بعضی از شعرهایش دو تا مستفعلٌ، یک مصرع را نصف کرده. این در حالی است که بعضی از شاعران کودک از همین وزن مستفعل استفاده کرده‌اند و دو تا مستفعل را یک مصرع قرار داده‌اند.

جالب است در شعر عبدی هم این که دو تا مستفعلٌ یک مصراع قرار بگیرد را هم دارد. مثلاً یک شعری که در توصیف اهل‌بیت: می‌گوید: «الصّادقون النّاطقون» اهل‌بیت: را دارد توصیف می‌کند. یا مثلاً «وَ اختارَهُ وَ اختارَها»[1] شعر در مورد حضرت علی7 و حضرت فاطمه3 است و ویژگی‌های این بزرگواران را دارد می‌گوید. شعرهای ایشان بسیار سلیس است. به این معنا که گاهی شعر این قدر ساده است که ممکن است کسی فکر کند این نثر است. مثلاً در یکی از شعرهایش می‌گوید:

«آلُ النَّبِیِّ مُحَمَّدٍ

اَهلُ الفَضائِلِ و المَناقِبِ»[2]

 شما را این را به هم بچسبانید، جمله اسمیه می‌شود. ولی همین را به مصرع‌های بعدی که آمده اضافه کرده و اینها، معلوم می‌شود که چه قدر روان و سلیس است.

ویژگی بعدی استفاده از شیوه پرسش و پاسخ در شعر است. در دنیای کودکان ما بعضی از چیزها را باید به شیوه پرسش و پاسخ مطرح کنیم. امروزه در دنیای ادبیات کودک کتاب‌هایی رواج دارد که به شیوه پرسش و پاسخ است. مثلاً بعضی‌ها الان ماجرای غدیر را از زبان یک خبرنگاری که زمان پیامبر در سرزمین غدیر بوده، و به شیوه پرسش و پاسخ تعریف می‌کنند. یک نفر از مردم می‌پرسد: چه زمانی آمدی؟ چه وقت راه افتادی؟ چه اتفاقی آنجا افتاد؟ در بعضی از شعرهای عبدی پرسش و پاسخ آمده است. همچنین از آرایه‌های ادبی خیلی خوب مثل تشبیه و تمثیل بهره‌گرفته است. یک جا امام علی7 را تشبیه کرده به محور سنگ آسیاب، که بدون محور سنگ آسیاب توان چرخش ندارد. یا در بعضی از ماجراها از تلمیح استفاده کرده. در یکی از شعرهایش از واج‌آرایی خیلی خوب استفاده کرده است:

«لایُقبَلُ اللهُ لِعَبدٍ عَمَلاً

حَتّی یُوالِیهِم لِاِخلاصِ الوَلاء»

نُه تا حرف «لام» در یک بیت کوتاه آمده است. بدون اینکه شما تنافر یا مشکلی حس بکنید. در عین حال یک شعر ساده و روان و خوش مضمون است. این از ویژگی‌های جناب عبدی است. در بعضی از شعرهایش خیلی هنرمندانه اشاره غیر مستقیم به اهل‌بیت: می‌کند. مثلاً در یکی از شعرهایش می‌گوید:

«صَفّاهُمُ اللهُ تَعالَی وَ ارتَضَی

وَ اختارَهُم مِنَ الاَنامِ وَ اجتَبَی»

«صَفّاهُم»، «وَ ارتَضَی»، «وَ اجتَبَی»؛ مصطفی و مرتضی و مجتبی در این شعر آمده است. یعنی خیلی هنرمندانه از سه تا فعل استفاده کرده است که در عین حال اشاره به سه تا صفت مشهور اهل‌بیت: هم داخل شعرش آمده است. یا مثلاً باز از نمونه‌های خوش‌آهنگی شعرش:

«ما لِعَلیٍّ سِوَی اَخیهِ

محمّدٍ فی الوَرَی نَظِیرٌ»

من نوشته‌ام:

«به جز محمّد برادر او

شبیه و مثلی، علی ندارد»

خیلی راحت می‌شود اینها را تبدیل کرد.یا در بعضی از شعرهایش به بعضی آیات قرآن اشاره دارد. مثلاً آنجا که می‌گوید:

«اَلصّادِقونَ النّاطِقون

 اَلسّابِقون اِلی الرّغَائِب...»

خود «صادقون» به آیه شریفه «کونوا مَعَ الصّادِقین» اشاره دارد. «اَلسّابِقون» به «اَالسّابِقونَ السّابِقون، اُولئِکَ المُقَرَّبون» اشاره دارد. به دو تا آیه قرآن کریم در یک مصرع اشاره می‌کند. در عین حال خیلی ساده هم است. این هم بعضی از ویژگی‌های شعر جناب عبدی.

آخرین محور گفتگوی من با شما درباره شعر کودک در حوزه است. بفرمایید چه لزومی دارد که یک طلبه، شاعر کودک بشود؟

-من فکر می‌کنم ما باید خیلی دقیق به این سؤال جواب بدهیم. بستگی دارد به اینکه آن طلبه از چه زاویه‌ای می‌خواهد وارد شود. با توجه به نیاز کشور خودمان ایران و جهان اسلام و جدیتی که در جهان، در فضاهای غیر اسلامی به ادبیات کودک و شعر کودک شده است؛ فکر می‌کنم که ما باید به شکل جدی به شعر کودک توجه کنیم. مخصوصاً در ادبیات دینی کودکان و اشعار دیگر. حالا اگر تعدادی شاعر به اندازه کافی داشته باشیم و هم اینکه تک تک آن شاعران خیلی خلاقانه و خیلی هنرمندانه و خیلی جدی وارد بشوند، می‌توانیم یک تقسیم کاری انجام بدهیم. مثلاً می‌گوییم ما پنجاه تا شاعر قَدَر درجه یک داریم که در شعر دینی کودک علاقه دارند. بیست تا سی تا طلبه‌ای که هم از اسلام مطّلعند و هم اینکه روابط اجتماعی‌شان خوب است. می‌توانند با هنرمندان مأنوس باشند و هم اینکه انگیزه دارند که کار کنند. در این صورت می‌گفتیم طلاب پژوهش‌های دینی‌شان را انجام بدهند. منتها پژوهش‌های دینی که هدفمند باشد. مثلاً من می‌خواهم سیره امام علی7 را به شکلی مطالعه کنم که سوژه‌هایی را بتوانم برای یک داستان نویس کودک استخراج بکنم. یا آیاتی را استخراج می‌کردم که بتوانیم رویش مانور هنری بدهیم. مثلاً از این جهت می‌شد تقسیم کار صورت ‌بگیرد. ولی در حال حاضر به چنین مرحله‌ای نرسیده ایم. به همین خاطر که بعضی از طلابی که علاقه‌مند به هنر هستند و ذوق ادبی دارند، فعلاً ترجیح می‌دهند در انگیزه مطالعاتی که خودشان انجام داده‌اند و با هنری که دارند، به یک اثر هنری تبدیلش بکنند. حالا شعر یا قصه.

 مقصود شما این است که کسانی که ذوق و سواد کافی برای این عرصه را ندارند؛ بهتر است که اصلا وارد نشوند؟

ـ در اوایل انقلاب کسانی را که از باب وظیفه این کار را انجام می‌دادند. مثلاً «شهید مطهری» از سر احساس وظیفه و خالی بودن فضا «داستان راستان» را نوشت. یا مثلاً «آقای بهجت» که شعر کودک دارد و در کتاب‌های درسی دوران ابتدایی شعر ایشان بود. یک زمانی ما در چنین موقعیتی بودیم.

چون فضا خالی بود و نیاز بود؛ شخص همزمان که کارهای دیگرش مثل پژوهش‌، مطالعات، تبلیغ و منبرش را انجام می‌داد، در عین حال در کنارش هم  یک کار کودکی را انجام می‌داد.

 مثل همان آموزش آقای شاه آبادی که فرمودید.

ـ بله. ولی الان در دوره ما کار تخصصی شده است. طلبه‌ها هم که وارد کار می‌شوند، به شکل یک تخصّص و یک حرفه به آن نگاه می‌کنند. به قول آقای قرائتی که می‌گوید ما پزشک کودک داریم. پزشک کودک به جز در حوزه پزشکی و درمان کودکان در چیزهای دیگر وارد نمی‌شود. دامنه کارش کاملاً محتوم و مشخص است. لذا طلبه‌ای هم که بنا دارد در حوزه کودک کار بکند، همه هم و غم خودش را در حوزه کودک قرار بدهد.

 با ظرفیت‌هایی که شما سراغ دارید از حوزه و شاعران حوزه، این آمالی را که فرمودید چه قدر به تحقّقش امید دارید؟ امید دارید که در همین سال‌ها یک چنین اتفاقات مبارکی هم بیافتد؟

ـ در اینکه ما در جا نمی‌زنیم شکی نیست. حرکت قطعاً رو به جلو و رو به رشد خواهد بود ولی مهم سرعت پیشرفت است. برای همه کشورهای جهان. نسبت به دهه پنجاه، دهه شصت، دهه هفتاد واقعاً از یک جهاتی اوضاع بهتر شده است. یک زمانی طلبه‌ها را به عنوان شاعر کودک یا نویسنده کودک به رسمیت نمی‌شناختند. به شوخی می‌گفتند کتاب کودکی که در قم تدوین می‌کنند، رنگ و بوی منبر را دارد. ولی الان دیگر این را نمی‌گویند. چون این قدر آثار خوب در حوزه شعر کودک تولید شده، دیگر آثار نشان می‌دهد که نه این گونه نیست. البته سرعت مهم است که با توجه به نیازهایی که ما داریم و نیازهایی که کودکان ما دارند، از این جهت، نه خیر خوشحال نیستیم.

 متشکّرم ازشما. سؤالات من تمام شد. اگر نکته نگفته‌ای دارید؛ بفرمایید.

ـ انگیزه و دغدغه خیلی مهم است. یعنی طلبه باید همان کاری که دسته جمعی در زمان جنگ انجام می‌دادیم، با تمام سختی‌ها و بدون چشم داشت، همان طور که این اتفاق در حوزه جنگ و دفاع مقدس صورت گرفت، باید دفاع مقدس را وسیعش بکنیم. نگاه عام به آن داشته باشیم و آن را یک اتفاق هشت ساله نگاه نکنیم. همین حالا  داریم در دفاع مقدس ما به سر می‌بریم. طلبه باید انگیزه‌اش را بالا ببرد. من فکر می‌کنم انگیزه، مبتنی بر آگاهی است. هر چه قدر آگاهی ات بیشتر باشد، انگیزه ات بیشتر می‌شود. فرضاً داخل منزل شما اگر ترکی روی دیوارتان باشد، حاج خانم شما ده بار هم به شما بگوید این ترک‌ها چیست؟ شما می‌گویید حالا باشد. بعداً اما اگر از زبان یک معمار بشنوید «که با توجه به سیر ترک، بیست روز دیگر دیوارش می‌شکند» این که می‌گوید؛ به شما آگاهی می‌دهد. همین آگاهی بخشی انگیزه شما را قوی می‌کند.

به نظر من اگر طلبه‌ها می‌دانستند در جهان چه اتفاقاتی دارد می‌افتد. دیگران دارند چه کارهایی انجام می‌دهند، کمی در این زمینه آگاه‌تر می‌شدند و قطعاً انگیزه‌های‌شان در کار کودک قوی‌تر می‌شد.

نکته‌ دیگری که در دفاع مقدس وجود داشت از خود گذشتگی و حرکت بسیجی‌وار بود. این ازخودگذشتگی امکان ندارد مگر اینکه انسان نسبت به هدف مخلص باشد. به عنوان مثال در حالی که بنده طلبه، الان یکسری عُلقه‌هایی دارم. اگر قرار است دست به قلم بشوم، اینکه مثلاً چند تا کتاب از من منتشر بشود، برایم مهم است. این یک اعتباری و یک موقعیتی ایجاد می‌کند. یک نام و عنوان و محبوبیت‌هایی ایجاد می‌کند که هرگز چنین حرکت‌هایی ایجاد نمی‌کند.

 یکی از دوستان می‌گفتند: «مثلاً کسی در حوزه فیلسوف یا جامعه‌شناس است. این طور اشخاص معمولا خیلی زود از طرف اولیای حوزه دلجویی می‌شود. وقت بیماری به آنها سری  می‌زنند. عقبشان را می‌گیرند. اگر مشکل مادی داشته باشد، حمایتشان می‌کنند. ایشان می‌گفت الان بیست سال است که در حوزه داریم کار کودک انجام می‌دهیم. حتی یک بار هم نشده که به ما تلفن کنند و بگویند که خواستیم از شما احوالی بپرسیم».

حتی گاهی در جوایز هم کودکان قربانی می‌شوند. مثلاً در جشنواره کتاب سال حوزه وقتی بودجه کم است، جایزه کتاب کودک حذف می‌شود. این اتفاق‌ها اجازه نمی‌دهد که شعرا در کارشان دل‌گرم باشند.

امیدوارم این مطالب شما به دست کسانی که باید برسد، برسد. بسیار سپاسگزارم از شما و از اینکه وقتتان را در اختیارمان گذاشتید.

*

نیکلاس قدیس «Saint Nicholas» (۲۷۰ -۳۴۳) م. اهل بیزانس و اسقف شهر «میر» بود.

وی به حمایت از کودکان و زنان بی‌سرپرست شهرت دارد.  در منابع تاریخی حدود بیست معجزه به نیکلاس قدیس نسبت داده می‌شود که مهم‌ترین آن‌ها نجات جان سه کودک از دست قصابی سنگدل، حفظ کشتی حامل گندم از توفانی سهمگین و نجات عده‌ای از بند می‌باشد.

 

 

 

[1]. صدّيقة خُلقت لصدّ...

يقٍ شريفٍ في المناسبْ

اختاره واختارها

طهرين‌ من دنس المعايب

اسماهما قرناً على

سطر بظل العرش راتب

كان الإله وليّها

و أمينه جبريل ‌خاطب

 و المهر خمس الأرض مو...

هوباً وغالت في المواهب

 و نهابها من حمل طو...

بَى طيّبت تلك المواهب

[2]. آلُ النّبیِ مُحَمّدٍ 

أهلُ الفَضائِلِ وَ المَناقِب

المُرشِدونَ مِنَ العَمی

وَالمُنقِذونَ مِنَ اللّوازِب

اَلصّادِقونَ النّاطِقون

اَلسّابِقون اِلی الرَّغائِب

فَوِلاهُم فَرضٌ مِنَ الرَّ...

حمنِ فِی القُرآنِ وَاجِب

وَ هُم الصِّراطُ فَمُستَقِی‍ ...

مٌ فوقه ناجٍ و ناکب

24
| | |
| 0 رای

نظرات

  • نظرات ارسالی پس از تایید منتشر خواهد شد
  • پیام‌های حاوی توهین و تهمت منتشر نمی‌شود